رمان قیدار رضا امیرخانی
عنوان | رمان قیدار |
نویسنده | رضا امیرخانی |
ژانر | اجتماعی |
تعداد صفحه | 406 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | سایت رمان بوک |
دانلود رمان قیدار اثر رضا امیرخانی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
این رمان در تهران قدیم روایت میشود و داستان مرام و لوطیگری است. طبق گفته نویسنده قیدار در حقیقت برداشتی آزاد از جهان پهلوان تختی است. قیدار در داستان یک مرد اهل تهران است که صاحب گاراژی با چندین ماشین سنگین میباشد. نویسنده سعی داشته تا با بیان فضیلتهای اخلاقی که از منظر وی در گذشته وجود داشته، آن ها را از فراموشی و نابودی رها کند؛ چرا که از دید او در دنیای امروزی این فضیلتها کمرنگ شدهاند. قیدار جوانمردی است که در پی گمنامی است، کسی که نماینده ارزشهایی است که اکنون دیگر وجود ندارد. ارزشهایی که نویسنده به گفتهی خود در پی زنده کردن آن است …
خلاصه رمان قیدار
به ارواح خاک آقام می خواهمت… ِ نقل لوطیگری نیست. نه تاریخت برایم مهم است، نه جغرافیت؛ نه به پشت و روی سجلت کاری دارم، نه به زیر و روی حرف مردم؛ نه… من همین قد و بالات را می خواهم… قیدار هم که خودت بهتر از من می دانی، سنگ را بخواهد، سنگ، آب میشود…ایراد از کروک باز مرسدس نیست. ایراد از باد نیست که داخل اتاق اتومبیل کوران می کند و می چرخد. ایراد از زلف آشفته هم نیست.
ایراد از زنیست که بلد نیست درست رو بگیرد. قیدار دنده ای چاق می کند تا مرسدس جان بگیرد. بعد از گوشه ی چشم نگاهی می اندازد به زن؛ زنی که خیلی جوانتر است. زن تیزتر از نگاه قیدار، سر پایین می اندازد و به سوراخ کنار قوزک جوراب توریش خیره می شود. کروک مرسدس باز است و باد کوران می کند.
جاده نخی، تازه قیرپاشی شده است؛ گرمای ظهر، پرنده پر نمی زند. ماک آلبالویی متالیکی سگ پوزی که از روبه رو می آید، یکهو متوجه مرسدس می شود که در تهران یکه است. چراغ میزند. بعد، سرخوش، فرمان میدهد و قری هم به کمر می اندازد، جوریکه اسب و تریلی تا مدتی تکان تکان می خورند.
- انتشار : 05/09/1400
- به روز رسانی : 20/09/1403