دانلود رایگان رمان هنوزم همونم اثر زهرا ارجمند نیا
دانلود رمان هنوزم همونم اثر زهرا ارجمند نیا به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
شانا، برای ادامه تحصیل به استرالیا میرود، جایی که نوه عمه اش هم در آنجا ساکن است، به سفارش پسر عمهی شانا و پدرش قرار است (امیر کیا) مراقب شانا باشد، اما بعد مدت زمانی او عاشق امیر کیا، که مرد فوق العاده مغرور و جذابی است، میشود و بدون اطلاع خانوادهها و پنهانی با او ازدواج میکند! زمانی که ۸ ماهه باردار است یک فیلم به دستش میرسد که نشان دهنده …
خلاصه رمان هنوزم همونم
آسمان امروز گرفته تر از همیشه بود و احتمال بارش شدیدی را میدادم. از خیابان رد شدم و پالتویم را بیشتر دورم پیچیدم و در انتظار یک تاکسی چشم گرداندم که با توقف اتوموبیل ناآشنا اما صاحب شدیدا آشنایش هوا برایم گرفته تر شد… آنقدر که نفس کشیدن هم یک عذاب برایم به حساب بیاید. شیشه را پایین کشید و با همان نگاه تو خالی و مغرور اما به شدت غمگینش لب زد: سوار شو. مگر از جانم سیر شده بودم که سوار ماشین اویی شوم که حتی صدای نفس هایش من را هوایی هوای گذشته میکرد؟؟ نفسم در سینه
حبس شده بود قرار بود مگر از این به بعد هربار که دیدمش نفسم پر بکشد و برود؟؟ این که انصاف نبود نگاه ماتم را که دید کوتاه چشم بست و چرا حس کردم چین خوردن دور چشمانش از درد است؟ اميركيا: سوار شو شانا.. باید خواهش کنم؟ آب دهانم را قورت دادم و دستم دور بند کیفم محکم شد… انگشتانم از فشاری که به آنها وارد میکردم در حال خرد شدن بودند و من بیچاره ترین زن تاریخ بودم در کنار آن خیابان پاییز زده پاییز خودش به خودی خود دل آدم را هوایی میکند و حال آدم را به لیلی شبیه وای به حال آن که
شاهزادهی روزهای دور قلبت هم از تو خواهش کند؟؟ خدایا از آن بالا حالم چطور به نظرت میرسد که بس نمیکنی؟؟ لب هایم مثل ماهی دور از آب جان دادند وقتی تکان خوردند و از میانشان این آوا بیرون آمد: از اینجا برو. گاهی برو معنی برو نمیدهد اما می گویی… گفتم برود و خدا شاهد بود که چهرهی آرین پشت چشمانم این حرف را زد وگرنه من ابله و عاشق برو گفتن به او را فقط بعد از دست دادن آن عزیز روی لب راندم و بس… از ماشین پیاده شد و دستش را به سقف ماشین زد… امیر کیا دیگر آن آدم نبود. این را منی که گاهی …
رمان قشنگی بود ممنون. فقط خیلی توصیف بیش از حد در هر مورد داشت. خسته کننده بود این همه توصیف و تشبیه برای بیان فضا.
عالیییییی بووووددد
زیبا بود❤
سلام لطفا رمان اگه مقدوره آمال رو ام قرار بدین
معلومه که کی قرار میدین
ماجرا هاي رمان در كانبرا استراليا اتفاق مى افتد و از سرما و يخبندان مى گويد در حاليكه ماه دسامبر در استراليا تابستان است و از بخبندان خبرى نيست