رمان بلاگر من

عنوانرمان بلاگر من
نویسندهکمند
ژانرعاشقانه، طنز، جنایی، رئال
تعداد صفحه411
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان بلاگر من اثر کمند به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

گیسو دختری است که عاشق یک بلاگر مشهور می‌شود، او بخاطر مهران از یک شهر به شهر دیگری می‌رود و تمام تلاشش را می‌کند تا با مهران همکار شود و این تازه آغاز ماجرای بین آن هاست …

خلاصه رمان بلاگر من

بهار بعد از دو ساعت برام جلفترین دخترای دانشگاه و پیدا کرد، با اون خطی که مزاحم می‌شدم برای هر سه تاشون پیام فرستادم و خودمو مهران جا زدم تا نیمه شب مخ هر سه تا رو زدم و همزمان با هر سه تاشون قرار جایی رو گذاشتم که مهران میره از قبلم عکس مهران رو براشون فرستادم تا اگه ببیننش اشتباه نکنن، ساعت ۱۲ شب بود دیگه داشتم کور می‌شدم یه شب بخیر به بهار گفتمو رفتم بخوابم دلم به حال مهران می‌سوخت وقتی اون سه تا عجوبه رو می‌دید از اون بدتر جایی بود که دخترا روی مهران دعوا می‌کردن،

باید یه کم کرم می‌ریختم دیگه. با انرژی از خواب پا شدم ساعت هشت بود قرار بود هر روز صبح ساعت هشت و نیم مغازه باشم تا صبحانه خوردم ساعت شد هشت و ربع بعدش تا لباسامو عوض کردمو مانتوی شیکی پوشیدم و یکم هم آرایش کردم ساعت شد هشت و بیست و پنج دقیقه، با تاکسی به پاساژ رفتم و دقیقا سر ساعت رسیدم (جونم سرعت عمل) مهران هنوز نیومده بود یادمه بابام کلید قفل و مغازه رو بهم داده بود الحمد لله که مهران فقط بهش قفل زده بود، کرکره و اینا نداشت، قفل رو باز کردم و در مغازه رو

هم باز کردم، آخییش مغازم، قشنگ به دور زدم توش، مهران اومد سر و وضعش خوب بود الحمد لله الآن هودی نمی‌پوشید. (واسه‌ مردا هودی دوس ندارم) یه لباس مردونه‌ی زرد پوشیده بود، شلوارم که زیاد مهم نی (مهم اینه شلوار باشه) یاد قرار ساعت پنج افتادم بهار بهش گفته بود که ساعت ۵ توی پارکی که نزدیکه پاساژه باشه منم به دخترا همون جا رو گفته بودم. تا ساعت ده کسی پیداش نشد بعدش انگار حمله کردن، بیشتر دخترا برای عکس و شال میومدن منم حرص می‌خوردم! بس که حرص خوردم تموم صورتم جوش زد  …

دسترسی به دانلود با خرید یا دریافت اشتراک ویژه امکان پذیر است

دیدگاه کاربران درباره رمان بلاگر من
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها