رمان ساری گلین

رمان ساری گلین 1
عنوانرمان ساری گلین
نویسندهکیمیا ذبیحی
ژانرعاشقانه , درام
تعداد صفحه3143
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک

دانلود رایگان رمان ساری گلین اثر کیمیا ذبیحی

دانلود رمان ساری گلین از کیمیا ذبیحی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

داستانی پر از عشق و هیجان، اجبارهای تلخ و شیرین و ازدواج هایی ناخواسته و اجباری، مرگ عشق و قاتلی نامشخص، گونش دختری از ایل شاهسون‌ های اردبیل، که پس از به قتل رسیدن شوهرش، تن به ازدواجی ناخواسته میده، ازدواج با خان ‌زاده‌ای مغرور که دلش از سنگ هست و هنوز هم داغ‌ دار به قتل رسیدن برادرش است …

خلاصه رمان ساری گلین

صورت مظلوم و خابالود پینار چشم دوختم. شک نداشتم که گونه هایم از خجالت گل انداخته. لب گزیدم و پشت دستم را به پیشانیِ سرد و عرق کرده ام کشیدم. صدایش را شنیدم که ما مخاطب قرار داد: -برات صبحونه میارم، تو مشغول باش. بدون اینکه نگاهش کنم، جوابش را دادم. -ممنونم؛ خودم پینار رو بخوابونم میرم صبحونه میخورم، زحمت نمیدم بهت… سری تکان داد و قبل از بیرون رفتنش، دوباره صدایم کرد. -امروز باید یه سری به سیّد بزنم و باهم بریم شهر… چیزی لازم داری برات بگیرم؟

-نه، ممنونم… و سرم را بیشتر توی یقه ام فرو بردم تا دیگر سوالی از من نپرسد و زودتر از کومه بیرون برود. با رفتنش، نفس آسودهای کشیدم و چنددقیقه بعد، پینارِ غرق در خواب را روی پتو گذاشتم و ملحفه نازکی رویش کشیدم. دلم هوایش را کرده بود… و حالا که تکین نبود، بهترین فرصت برای دیدنش بود. بعد از اینکه از خواب بودنِ پینار اطمینان حاصل کردم، بلند شدم و از کومه بیرون رفتم. هوا روشن شده و اهل ایل کم کم از آلاچیقه ایشان بیرون آمده بودند. نگاهشان به من خیلی عجیب بود؛ انگار که جرمی مرتکب شده باشم، زیرچشمی نگاهم کرده و زیرگوش هم، پچپچ میکردند. نگاهم را دزدیدم و پایینِ یایلقم را بالا آوردم، و روی دهانم کشیدمش.

به سمت محل نگهداری دامهای آتاخان رفتم و با دیدنِ قره، که به ستونی چوبی بسته شده و بیتاب جنب و جوش میکرد، لبخند غمگینی کنجِ لبانم جا خوش کرد. نزدیکش شدم و بندِ افسارش را از ستونِ چوبی باز کردم. به طرف خودم کشیدمش و سرم را روی سرش گذاشتم، و نالیدم: -منیم قره آتم، نیه سرنوشتیمیزدَه اِبیلم قرهییدی؟… )اسبِ سیاهِ من، چرا سرنوشتمون هم اینقدر سیاه بود؟…( اشکم، موهایش را تر کرد. فاصله گرفتم و سرِ انگشتانم را روی گونه ام کشیدم.

سوارش شدم و از آنجا بیرون آمدیم. برخورد محکمِ هوای سرد با پوست صورتم، حس زندگی به من میداد. یایلقم را محکمتر بستم و چندباری پلک زدم تا اشکهای جمع شده در چشمانم که حاصل باد سرد و شدید بود، از جلوی دیدگانم کنار بروند. به طرف تپه ی سیاه رفتم و تا رسیدن به آنجا، صدها بار مردم و زنده شدم. باز میتوانستم ببینمش… باز هم قرار بود عشقمان را از سر بگیریم. دلم برای دوباره دیدنش چنان بیتابی میکرد که هرآن امکان میدادم از سینه ام بیرون بپرد. نمیدانستم خوشحالم، یا حالِ گریه دارم. دلم دیدنش را میخواست، دیدنِ اویی که چندین روز و شب بود خودش را از من دریغ کرده بود و من… و من بیرحمانه، خود را از او محروم و او را تشنه ی دیدنم کرده بودم…

دانلود رمان ساری گلین
11.03 مگابایت
PDF
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان ساری گلین هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان ساری گلین

لطفا پس از مطالعه رمان ساری گلین نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
رزا
4 ماه قبل

کاش پایان داستان کمی شادتر بودتا تاثیر شوک آشکارشدن قاتل روازبین میبرد.
نویسنده قلم خوبی داشتند،بعضی نکات در داستان بود که بازمان وقوع داستان هم خوانی نداشت .به هرحال من از خواندنش لذت بردم.ممنون خانم ذبیحی

Behnampira
6 ماه قبل

عالی بود ساری گلین

زرین
1 سال قبل

بعضی جاهای رمان انگار حذف شده بود و بعضی از قسمت های رمان ترتیبش به هم خورده بود ولی کلیت داستان بد نبود

Saba
1 سال قبل

ممنون از نویسنده عزیز
داستان ساری گلین با اینکه طولانی بود،ولی اصلا خسته کننده نبود و جذابیت داشت.

عاطفه
2 سال قبل

قلمشون خوب بود و قصه و محیطش جدید بود

Sasan
3 سال قبل

سلام دوبار تا حالا هزینه ساری گلین پرداخت کردم.ولی برام ارسال نشد

حمیده بگلری
3 سال قبل

سلام من هزینه رمان ساری گلین رو براتون ارسال کردم

پرپریا
3 سال قبل

سلام ممنونم از سایتتون اگر میشه رمانهای ارباب رعیتی بیشتر بزارید یا معرفی کنید ممنون

Anitta
3 سال قبل

😍تعریف این رمان رو خییلیی شنیدم ، مخصوصا مامانم فکر کنم هروقت خانم زبیحی پارت میذاشتن اولین کسی که سین میکرد مامان من بود :\ عاشق این رمانه

کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک