رمان سیزده هشتاد و نه حدیث اسماعیلی
عنوان | رمان سیزده هشتاد و نه |
نویسنده | حدیث اسماعیلی |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 1427 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | سایت رمان بوک |
دانلود رمان سیزده هشتاد و نه اثر حدیث اسماعیلی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
آیه دختری با سرگذشت و سرنوشتی جالب! این دختر تو بچگیش مشکلاتی داشته و ترسهایی رو تجربه کرده که بعد از بیست و یکسال نمی تونه فراموششون کنه. ترسوندن آیه تو بچگیش، سرگرمی نوه های بزرگ فامیل بود و خیلی هارو به خنده می انداخت! ترس هایی که شاید با روح و روان دختر، بازی کرده. سعی می کنه فراموش کنه اما یکبار دیگه، تو سن بلوغش کسی دست رو نقطه ضعف آیه میذاره و دوباره زندگی اون رو درگیر میکنه…اینبار بدتر از همیشه…اینبار احساسات هم درگیره… ولی این سال، سالی نیست جز.. سیــــــزده هشتادو نه!
خلاصه رمان سیزده هشتاد و نه
گاز بزرگی به همبرگرم زدم و همین باعث شد نصف مواد از زیرش توی کیسه بریزه. مهرناز همون طور که سیب زمینیش رو میخورد گفت: چند شبه رعایت نمیکنی ها! با این وضع چاق میشی … بیخیال شونه ای بالا انداختم و گفتم: نمی تونم از گشنگی بمیرم که. بیخیال بابا! نوشتی جزوه هارو؟ … خودکارش رو پایین انداخت و گفت: آره. یادت باشه کپی بگیرم برات! … زیر لب یه “خب” گفتمو یه گاز دیگه به همبرگر زدم! ساره لگدی به پام زدو آروم گفت: عین آدم بخور. آبرومونو بردی!
آدم گشنه این چیزا سرش میشد مگه؟ بیخیال غذام رو جوییدم. بیخیال چشم غره های ساره! غذامون که تموم شد یا بهتره بگم من که سیر شدم از جا بلند شدیم و از رستوران بیرون زدیم. مهرناز همونطور که جای لگد ساره رو، روی شلوار لی ش رو می تکوند گفت: قضیه فرداشب چیه؟ شونه بالا انداختم و گفتم: حتما خاله خانوم فیلش یاد هندستونش کرده و میخواد دوباره مهمونی های مضخرفش رو از سر بگیره! … ساره: خوبه دیگه.مهمونی دوست دارم … منم دوست دارم.منتهی هر مهمونی غیر از مهمونی های خالم. با اون پسره بیشعورش!
مهرناز نچ کرد و گفت: بابا بیخیال اون پسر. پنج ساله نبوده از این به بعدم نیست دیگه. الانم هیچ چیز خاصی نیست. شب دعوتتون کرد. یه شامه سادس میخوری میای بیرون. تازه از اون مهمونی های بزن برقصی نیست…
- انتشار : 13/06/1400
- به روز رسانی : 01/12/1403