رمان فردا زنده میشوم

عنوانرمان فردا زنده میشوم
نویسندهنرگس نجمی
ژانرعاشقانه , اجتماعی
تعداد صفحه1078
ملیتایرانی
ویراستارتیم رمان بوک
رمان فردا زنده میشوم
رمان فردا زنده میشوم
رمان فردا زنده میشوم

دانلود رمان فردا زنده میشوم اثر نرگس نجمی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم

دختری با موهای گندمی و چشمان یشمی ، خورشید دختری از جنس سادگی ، پای حرف هایش بنشینید که چگونه پا به زندگی بهمن می گذاردو بهمن هم با هزار و یک دلیل که عشق به خورشید هیچ جایی در زندگی او ندارد با اون ازدواج می کند و خورشید که هیچ سهمی از زندگی جز رانده شدن ندارد از زندگی اش می رود تا خودش را از نو بسازدی و تبدیل شود به کسی که روزی بتواند برگردد ، روزی که در مقابل ظلم های اولین مرد زندگی اش بایستد و حقش را بگیرد …

خلاصه رمان فردا زنده میشوم

ساعت از سه نیمه شب گذشته بود … بلیطم برای ساعت پنج صبح بود و من هنوز توان خارج شدن از اتاقی که سالهاست در آن زندانی بودم را نداشتم ولی باید می رفتم، باید خودم ‌را نجات می دادم. آهسته به طرف کمد رفتم و ساکی که دو روز بود آماده بود را برداشتم. حتی جرات نداشتم چراغ را روشن کنم. ساک را روی تخت گذاشتم و چادرم را روی سرم انداختم. قلبم مثل کبوتری که خودش را به درو دیوار قفس بکوبد، به دیوار سینه ام کوبیده میشد.

با کمترین صدا در را باز کردم و سرم را بیرون بردم. همه جا در تاریکی محض فرو رفته بود. دستی روی شانه ام نشست. هنوز جیغ نزده بودم که دست سمیه دهانم را گرفت. هیس، منم خانم … دستم را روی قلبم ‌گذاشتم و با دست دیگرم دستش را پس زدم، با ابروهای گره خورده نگاهش کردم، حتی جرات نداشتم حرف بزنمف اگر بیدار میشد برای همیشه زندانی می شدم.

سمیه کیف را از دستم گرفت و با دست دیگرش دستم را کشید، به دنبالش کشیده شدم.جلوی در اتاق میعاد لحظه ای مکث کردم. دلم میخواست ببینمش، جگر گوشه ام، تنها کسی که به معنای واقعی دوستش داشتم …

توجه: در حال پالایش محتوای این مطلب هستیم!

دیدگاه کاربران درباره رمان فردا زنده میشوم
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
فاطمه
فاطمه
3 سال قبل

خوب بود پیشنهاد میکنم، ولی بعضی جاهاش درهم برهم بود مخصوصا وسطای که ناامید شدم برا خوندنش ولی یهو هیجانی شد آخرتش که کشش داده بود