دانلود رایگان رمان یکی از آن شش نفر اثر فرناز نخعی
دانلود رمان یکی از آن شش نفر اثر فرناز نخعی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
چهار سال قبل، عشق آتشین و طولانی دنا و هامون به دلیل ازدواج ناگهانی هامون به آخر رسیده است، حالا دنا با مرد دیگری آشنا شده و احتمال دارد با او ازدواج کند، ناگهان با اتفاقی روبهرو میشود که شک و تردیدهای زیادی در مورد هامون و ازدواجش و حرفهای آن زمان هامون را به جان او میریزد، حس میکند ناگفتههای زیادی در این بین وجود دارد و واقعیتهایی از او مخفی شده است، دوستان مشترک قدیمی دنا و هامون که در این مدت با هامون قطع ارتباط کرده بودند، برای کشف این ماجرا وارد داستان میشوند، پای افراد دیگری هم وسط میآید و رازهای عجیبی که یکی بعد از دیگری کشف میشود، یک ماجرای پیچیده را خلق میکند…
خلاصه رمان یکی از آن شش نفر
از آسانسور که پیاده می شوم، در واحد باز است و مریم میالن قاب در ایستاده … با دیدنم لبخند می زند. … چطوری کم پیدا؟ شال را از سرم می کشم و در حالی که موهای بیرون زده از لای کش را از روی گردن خیس از عرقم عقب می زنم، وارد می شوم … خفه شدم از گرما … امسال از خرداد این طوری شده، تابستون جهنمه … علی روی کاناپه ی راحتی هال نشسته است
کنترل تلویزیون را روی میز می گذارد … سلام دنا … به جای سلام علیک پاشو برام یه لیوان از اون شربت آبلیموهای مخصوصت درست کن … بلند می شود و در حالی که به طرف آشپزخانه می رود، می گوید: … خیلی لوس و نازنازی شدی ها! همچین هم گرم نیست … ما هم نیم ساعت قبل رسیدیم خونه. خودم را روی مبل می اندازم …
شماها با ماشین کولردار از سرکار برگشتید … من بدبخت تو مترو خداد نفر جمعیت بودم، بعد تو صف تاکسی خطی وایستادم … از سر کوچه هم پیاده اومدم … علی با خنده دارد سر به سرم می گذارد … ولی حوصله ی جواب دادن ندارم … خودم را روی مبل پایین می کشم و چشمانم را می بندم … زیر باد خنک کولر دارد خوابم می برد که صدای شاد مریم را می شنوم … پاشو ببینم! چه واسه خودش گرفته خوابیده …
اولین رمانی بود که از خانم نخعی خونده بودم، رمان عالی بود هرچی بگم کمه
عالی بود
ممنونم نویسنده عزیز
احساس میکنم هر چی از این رمان بگم کم گفتم!
اولین رمانی بود که از خانم تخعی خوندم و حتما رمان های دیگه ی ایشون هم میخونم.
رمان سطحش واقعا تز نظر من بالا بود .با تمام منطق و احساست بازی میکرد بطوری که تو اصن نمیتونستی اتفاق های بعدی رو حدس بزنی فقط ایکاش در اخر بکم بیشتر ار خوشبخای هامون و دنا مینوشت بعد از اون ۲۰۰۰ صفحه ژانر غمگین واقعا نیاز به ادامه دادن ژانر شادش بود . خیلی ممنون از خانم نخعی واقعا لذت بردم از خوندن این رمان.🤍