کتاب در آغوش نور
عنوان | کتاب در آغوش نور |
نویسنده | بتی جین ایدی |
ژانر | خود زندگینامه، مذهبی، معنوی |
تعداد صفحه | 82 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب در آغوش نور اثر بتی جین ایدی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
در این کتاب بتی جی ایدی در یک حالت تجربه نزدیک به مرگ قرار میگیرد و سپس دوباره زنده میشود. و تمام تجربیات، دیدهها و شنیدههای خود را از آنچه دیده است، حکایت میکند. او در این کتاب میگوید: همه چیز به اختیار انسان است. قبل از اینکه روح انسان جسم را در بر بگیرد، میداند که چه سختیهایی در انتظار اوست. ما انسانها که بر روی زمین هستیم، ارواح شجاعی بودیم که به اینجا آمدهایم. چرا که، بعضی ارواح به این دنیا نمیآیند، چرا که سختیهای این دنیا را قابل تحمل نمیدانند و ترجیح میدهند در همان دنیای ارواح، به پیشرفت ادامه دهند که البته پیشرفت در آنجا (بدون آمدن به دنیای فانی) بسیار سخت تر است. تجربه متعالی بتی جین ایدی، مدرکی شگفت آور و انکارناذیر از حیاتی پس از مرگ جسمانی است. شاید او بیش از تمام انسانهای که پیش از او از این تجربه عجیب گذشتهاند، چیزهای خارق العاده و آسمانی دیده باشد …
خلاصه کتاب در آغوش نور
در دور دست، نقطهای نورانی مشاهده نمودم. توده سیاه رنگی که در اطرافم بود. بیش از پیش به شکل یک راهرو یا تونل درآمد و خود را در حال عبور از میان آن مشاهده کردم. بر میزان سرعتم باز هم افزوده شد و با شوق بیشتری به سمت آن نور میرفتم. به طرزی بیاراده به سوی آن نور، جذب میشدم. با این وجود، دوباره این احساس به من دست داد که شاید دیگران (کسانی که در اطرافم حضور داشتند) شاید به اندازه من به سمت آن کشش پیدا نکرده بودند. هنگامی که به آن لکه نورانی نزدیک شدم شکل مردی را مشاهده کردم که در آن ایستاده بود. هالهای بسیار نورانی از وجودش به اطراف ساطع میشد. هنگامی که باز هم بیش از پیش به او نزدیک شدم بر درخشش آن نور افزوده شد.
درخشش و تابندگی آن مافوق تمام توضیحات و توصیفهایی است که من با ذهن ناقصم قادرم بیان کنم. این درخشش از نور و تابش شدید خورشید نیز بیشتر بود. من به خوبی در مییافتم که هرگز هیچ انسانی با چشمان دنیویاش و در حالت طبیعی، قادر به نگریستن به آن نبود، زیرا در غیر این صورت بیدرنگ به هلاکت میرسید و طاقت چنین نوری را نداشت، فقط چشمان روحانی قادر به تحمل و دیدن چنین نوری بودند و فقط چشمان روحانی بودند که میتوانستند از مشاهده آن درخشش وصف ناپذیر، به اوج لذت برسند و قدر آن را بدانند. هنگامی که به آن نزدیکتر شدم کم کم به حالت ایستاده در آمدم. در همان لحظه مشاهده نمودم که نوری که در اطراف آن مرد دیده میشد،
طلایی است. گویی تمام بدنش از هالهای زرین پوشیده شده بود. به سهولت میدیدم که آن هاله نورانی از وجود او ساطع میشد و به سفیدی درخشان و بسیار خارق العاده و با شکوهی که تا چندین متر امتداد مییافت مبدل میگشت. احساس کردم نور زیبایش با هالهای که مرا در بر میگرفت ادغام شد و خود را بیش از پیش به او نزدیک حس کردم و به سوی او جذب شدم. درست به این میمانست که دو چراغ نورانی در اتاقی وجود داشته باشند. هر دو چراغ، با هاله درخشانی که از خود ساطع میکردند در هم ادغام شده و به یک نور واحد مبدل شده بودند. به سختی میتوان گفت کدام نور در کجا پایان میگرفت و کدام نور آغاز میگشت. فقط یک نور و روشنایی واحد وجود داشت …
- انتشار : 22/10/1403
- به روز رسانی : 22/10/1403