کتاب پدر

عنوانکتاب پدر
نویسندهیوهان آگوست استریندبرگ
ژانرنمایشنامه، درام، تراژدی
تعداد صفحه128
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود کتاب پدر اثر یوهان آگوست استریندبرگ به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

22 ژانویه‌ی 1845 تولد در استکهلم، چهارمین فرزند یک تاجر کشتی و کلفت سابق او. 1853 پدرش ورشکسته می‌شود. 1862 مادرش می‌میرد. سال بعد پدرش با کدبانوی خانه‌اش ازدواج می‌کند …

خلاصه کتاب پدر

دکتر: والله من از صحبت‌هایی که کردیم چیزی دستگیرم نشد. اولاً، این که می‌گفتید ایشان با یک میکروسکپ به آن نتایج عجیب و غریب رسیده، کاملا نادرست بود. آن وسیله میکروسکپ نبوده، اسپکتروسکپ بوده، بنابراین اگر دلیل شما فقط همین است، باید عرض کنم ایشان نه تنها اختلال حواس ندارند، بلکه خدمت بزرگی هم به علم کرده‌اند. لارا: بله، ولی من این را نگفتم! دکتر: ببینید، خانم، من از صحبت‌های شما یادداشت برداشتم. حتی یادم است در این مورد به خصوص مؤكداً از شما سؤال کردم، مبادا اشتباه شنیده باشم. در این جور موارد آدم باید خیلی دقت به خرج بدهد. به خصوص وقتی مسئله گواهی جنون در میان باشد. لارا: گواهی جنون؟ دکتر: بله لابد می‌دانید، آدم

عقل باخته از حقوق اجتماعی و خانوادگی محروم است. لارا: نه، من این را نمی‌دانستم. دکتر: یک نکته دیگر هم هست که مشکوک به نظر می‌آید. ایشان می‌گفتند نامه های زیادی برای کتابفروش‌ها نوشته‌اند و جوابی نگرفته‌اند. می‌خواهم بدانم شما، صرفاً از روی محبت نا به جا، جلو این نامه‌ها را نگرفته‌اید؟ لارا: چرا، من گرفته‌ام. وظيفه من حکم می‌کرد به فکر مصالح خانواده‌ام باشم. من نمی‌توانستم دست روی دست بگذارم و اجازه بدهم زندگی ما را تباه کند. دکتر: می‌بخشید خانم، شما اصلاً به عواقب کارتان فکر نکرده‌اید. هیچ فکر کرده‌اید که اگر او بفهمد که شما مخفیانه در کارهای او اخلال می‌کنید، سوء ظنش تحریک می‌شود و این بدبینی رفته رفته مثل بهمن بزرگ می‌شود؟

وانگهی، شما با این کارتان مانع پیشرفت او شده‌اید و همین بیشتر ناراحت و عصبانی‌اش می‌کند. این را بدانید که وقتی چوب لای چرخ کسی بگذارند و مانع پیشرفت کارش بشوند، تا حد جنون عصبانی می‌شود. لارا: خودم می‌دانستم. دکتر: پس باید فکر ناراحتی او را هم می‌کردید. لارا برمی‌خیزد: نصف شب شد و او هنوز برنگشته. می‌ترسم اتفاق بدی افتاده باشد. دکتر: حالا بفرمایید ببینم امشب، بعد از رفتن من، چه اتفاقی افتاد؟ من باید از همه چیز خبر داشته باشم. لارا: هیچی یک مشت پرت و پلا و حرف‌های عجیب و غریب گفت و رفت آخر شما را به خدا فکرش را بکنید، می‌گفت پدر بچه خودش نیست. دکتر: عجب؟ آخر چه دلیلی داشت؟ لارا: من چه می‌دانم گویا با یکی …

دانلود کتاب پدر
9.76 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره کتاب پدر
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها