دانلود رایگان کتاب اگر پای خون در میان باشد اثر استیون کینگ
دانلود کتاب اگر پای خون در میان باشد اثر استیون کینگ به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
در داستان همنام با عنوان کتاب، شخصیتی محبوب و آشنا به نام «هالی گیبنی» (که در کتاب های «آقای مرسدس» و «بیگانه» حضور داشته) باید با ترس هایش و احتمالا «بیگانه ای» دیگر مواجه شود_اما این بار به تنهایی؛ در داستان «تلفن آقای هاریگان»، رابطه ای دوستانه میان دو نسل متفاوت، پیامدهایی تشویش آور خواهد داشت؛ داستان «زندگی چاک» به شکلی تأثیرگذار به جنبه های متفاوت و متضاد موجود در شخصیت هر فرد می پردازد؛ و در داستان «موش»، نویسنده ای که در نوشتن با مشکل رو به رو شده، باید با وجوه تاریک جاه طلبی های خود مواجه شود …
خلاصه کتاب اگر پای خون در میان باشد
هنوز هم دوست داشتم یک جورایی نویسنده باشم هر چند که بلند پروازی هایم برای فیلمنامه نویسی حالا کمتر شده بود. شوخی آقای هاریگان در مورد آن فیلمنامه نویس و ستاره هر ازگاهی به ذهنم میآمدو سایه کوچکی در خیالاتم میانداخت برای کریسمس آن سال پدرم برایم یک لپ تاپ خرید و شروع به نوشتن داستان های کوتاه کردم خط به خط شان درست بود امااین خطوط باید یک کل را بسازند؛ داستان من اینطور نبود سال بعد، رئیس بخش زبان انگلیسی از من خواست تا برگه های بچه ها را تصحیح کنم و من مثل
ویراستار های روزنامه شده بودم که تا به حال هم دست از سرم برنداشته. فکر نمیکنم دیگر دست بردارد مطمئنم که وقتی جایی را که به آن تعلق دارید پیدا میکنید صدای یک کلیک را میشنوید، نه در ذهن تان بلکه در روح تان میتوانید آن را نادیده بگیرید اما واقعا چرا این کار رو میکنید؟ بزرگ شدم و وقتی به بلوغ رسیدم بعد از این که به وندی نشان دادم که حواسم به رابطه حفاظت شده هست. (همیشه یو- بوت بود که برایمان میخرید) اولین رابطه مان را با هم داشتیم در کلاسم با رتبه سوم فارغ التحصیل شدم (اما فقط
۱۴۲ گرفتم) پدر برایم یک تویوتا کارولا (که دست دوم بود). گرفت در دانشکده امرسن که یکی از بهترین دانشکده های کشور برای روزنامه نگاران با انگیزه بود پذیرفته شدم و شرط میبندم که میتوانستم از آنها حداقل یک بورس بگیرم اما به لطف آقای هاریگان نیازی به آن نداشتم_من چقدر خوش شانسم طوفان های نوجوانی تا جوانی از چهارده تا هجده سالگی طی شد اما راستش زیاد هم نبود-انگار کابوس کنی یانکو به نوعی ترس های نوجوانی ام را از بین برده بود میدانید من پدرم را خیلی دوست دارم و فقط خودمان دو تا بودیم …