کتاب پنجرهی بزرگ
عنوان | کتاب پنجرهی بزرگ (جلد سوم مجموعهی ماجراهای بچههای بدشانس) |
نویسنده | لمونی اسنیکت |
ژانر | ماجرایی، معمایی، فانتزی، ادبیات داستانی، ادبیات کودک و نوجوان |
تعداد صفحه | 77 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب پنجرهی بزرگ (جلد سوم مجموعهی ماجراهای بچههای بدشانس) اثر لمونی اسنیکت به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
خوانندهی عزیز، اگر چیزی راجع به بودلرهای یتیم نخواندهاید، پس قبل از اینکه حتا یک جملهی دیگر بخوانید، باید این را بدانید که: ویولت، کلاوس و سانی، بچههای خوشقلب و باهوشی هستند اما زندگیشان، متأسفم که این را میگویم، پر از بدبختی و بدشانسی است. تمام داستانهایی که راجع به این بچههاست، غمانگیز و فلاکتبار است؛ و تازه کتاب «پنجره بزرگ»، شاید از همهی آنها بدتر هم باشد. اگر به داستانی که در آن: توفان، ابزار اعلامکنندهی خطر، زالوهای گرسنه، آبدوغ خیار، آدمی شرور و وحشتناک و عروسکی به اسم پرتی پنی دارد، علاقهای ندارید، پس احتمالا با خواندن این کتاب، نومیدی، شما را در برمیگیرد …
خلاصه کتاب پنجرهی بزرگ
آقای پو اخمی کرد، پشت میز نشست و دستمالاش را بیرون آورد او تکرار کرد: جعل؟ بودلرهای یتیم پنجرهی خرد شدهی کتابخانه، یادداشتی که به در پونز شده بود و کارت ویزیت با غلط دستوریاش را به آقای پونشان داده بودند او قاطعانه گفت: جعل اتهامی بسیار جدییه. و فین کرد. کلاوس یادآوری کرد: نه به اندازهی قتلی که کاپیتان شام مرتکب شده اون عمه ژوزفین رو به قتل رسونده و این یادداشت رو جعل کرده. آقای پو پرسید: اما چرا باید این یارو کاپیتان شام این همه خودش رو به دردسر بندازه فقط واسه این که شماها تحت سرپرستی اون باشین. ویولت که سعی میکرد بی قراریاش را پنهان کند گفت: ما که قبلاً بهتون
گفتیم کاپیتان شام واقعاً كُنت الافه که تغییر قیافه داده. آقای پو باجدیت گفت: این اتهاماتی بسیار مهم و جدیاند. من درک میکنم که شما سه تا تجربههایی وحشتناک داشتین، امیدوارم به تخیلتون اجازه ندین بهتون غلبه کنه. یادتون میاد وقتی یا دایی مونتی زندگی میکردین؟ شماها مطمئن بودین که دستیارش، استفانو، واقعاً كُنت الاف بود که تغییر قیافه داده. کلاوس با تعجب گفت: اما استفانو، همون كنت ألاف بود که تغییر قیافه داده بود! آقای پو گفت: نکتهی مهم این نیست؛ نکتهی مهم اینه که شما نمیتونستین به اون زودی نتیجه گیری کنین؛ اگه واقعاً فکر میکنین این یادداشت جعلییه، پس باید حرف زدن راجع به
تعبیر قیافه رو بذاریم کنار و تجسس رو شروع کنیم. من مطمئنم یه جایی توی این خونه میتونیم دست نوشتهای از عمه ژوزفینتون پیدا کنیم ما دست نوشتهها رو با هم مقایسه میکنیم و میفهمیم این یادداشت با دست نوشتهی عمه ژوزفین مطابقت میکنه یا نه. بودلرهای یتیم به هم نگاه کردند. کلاوس گفت: به طور قطع اگه یادداشتی که ما روی در کتابخونه دیدیم با دست نوشتهی عمه ژوزفین مطابقت نکنه اون وقت معلوم میشه اونو کس دیگهای نوشته ما راجع بهش فکر نکرده بودیم. آقای پو لبخندی زد و گفت: متوجه شدین؟ شماها بچههای خیلی باهوشی هستین اما حتی باهوش ترین آدمهای دنیا هم اغلب به کمک …
- انتشار : 25/07/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403