کتاب فتنههای بیدار
عنوان | کتاب فتنههای بیدار |
نویسنده | جی. بی پریسلی |
ژانر | علمی، تخیلی، معمایی |
تعداد صفحه | 303 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب فتنههای بیدار یا کیوان بر فراز آب اثر جی. بی پریسلی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
ماجرا با تلفنی از بیمارستان آدنبروک کمبریج شروع شد. آنجا که دختر عمویم ایزابل بر اثر ابتلا به سرطان خون مشرف به موت بود. بدیهی است بیمارستان نمیگفت که مشرف به موت است. بیمارستان.ها هرگز چنین چیزی را نمیگویند. اما من میدانستم که مشرف به موت است و خود او نیز میدانست. دانشمندانی که از بازی با این بمبهای کثیف لذت میبرند، ادعا میکنند که خطری بر این امر مترتب نیست و برای اثبات این مدعا ارقامی نیز ارائه میدهند. ولی قبل از آنکه این بمبها به کار برده شوند، من کسی را سراغ نداشتم که از سرطان خون مرده باشد، حال آنکه اکنون دختر عمویم ایزایل، تا آنجا که من خبر داشتم چهارمین کس بود. انجمن سلطنتی پیشرفت علم خود را بیاعتبار مییافت. من و ایزابل هیچگاه با هم زیاد صمیمی نبودیم، اما در ایام کودکی با هم محشور بودیم و موقعی بزرگ شدیم، تماسمان را حفظ کردیم و علت این امر نیز به طور عمده علاقهای بود که ایزابل به نقاشی داشت …
خلاصه کتاب فتنههای بیدار
یکی از چیزهایی که مرا از مهاراجههای انگلیسی که اکنون هند را ترك گفته و بخوشی و خرمی در انگلستان سکنی گزیدهاند بیگانه کرده این است که نسبت به یهودیان تعصبی خاص دارم – آنها را دوست دارم. آنها بر خلاف انگلیسیها تارمق و حرکت و قدرت بیانی داشته باشند بآسانی تن بمرگ نمیدهند. یهودی تنه لش مشکل بتوان یافت. مادام که جان در بدن دارند زندهاند. من از اشخاص تند و خشن مشروط بر اینکه باهوش و صمیمی باشند، بدم نمیآید. سام هارنبرك، که یهودی نیویورکی فربه و پرسر و صدائی بود از این قماش بود. این شخص در آنجاهایی که مردمان آراسته ومهذب ابروی بالا میانداختند نمره میکشید، و اگر مقاومت میکردید و شدت عمل بخرج میدادید
میخواست شما را با مشت خرد کند. من و سام با هم دوست بودیم و از نخستین باری که در گالری طرف معاملهام در لندن؛ با هم آشنا شدیم به همدیگر علاقمند گشتیم. سام به تابلوی خوب علاقمند بود؛ واقعاً هم علاقمند بود، حتی بیش از آنچه به خوراك و… و مصاحبت يك آدم شريف عاقمند بود، تا چهل و پنج سالگی در کار خرید و فروش البسه دوخته بوده، و سپس از آنجائی که زن و بچهای نداشته از آن کار دست کشیده و به خرید و فروش تابلوهای نقاشی پرداخته بود. بدیهی است که همیشه در مورد تابلوها و نحوه کار توافق نظر نداشتیم، اما من به قضاوت و نظرش احترام میگذاشتم و محبتم روز به روز نسبت به او افزایش مییافت. در شعبه گمرک فرودگاه آیدل
وایلد (Idlewild) او را ملاقات کردم. پیداست که رفتن به آنجا و انتظار کشیدن، آنهم در بعد از ظهر شنبه، خوشایند اکثر اشخاص نیست. گفت که از آنجائیکه اطاقی اضافی در آپارتمان خود داشته اطاقی در مهمانخانه رزرو نکرده است. گفت و لوله کشی هم واقعاً معمائی است، هنوز هم حرارت پس میدهد؛ بوهائی هم میدهد -بنظرم بوی ورنی گرم- ولی بازیك چیز انسانی است- طوری هست که آدم بتواند در آن زندگی کند. آدم وقتی که برای اولین بار باین شهر میآید لازم است به وسایلی به او بفهمانند که نسل بشر هنوز بکلی از این شهر رخت بر نبسته است. شاید، در حدود ساعتی در اتوموبیل بزرگی که کرایه کرده بودیم از میان خیابانها و کوچههای پر پیچ و خم ره میسپردیم …
- انتشار : 07/11/1403
- به روز رسانی : 11/11/1403