رمان آهار

عنوانرمان آهار
نویسندهشیوا الماسی پور
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه790
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان آهار اثر شیوا الماسی پور به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

آهار، دختری که در ۲۰ سالگی بیوه می‌شود، برای فرار از ازدواج اجباری با مردی هم‌سن پدرش، به اتاق اردوان پناه می‌برد؛ مردی که روزی از ایران رفت تا عشق ممنوعه‌اش را فراموش کند، اما حالا با بازگشتش، دوباره مقابلش قرار می‌گیرد…

خلاصه رمان آهار

وسایل خونه زودتر از چیزی که فکر می‌کردم رسیدن. اردوان و فربد وسایل اتاق و داخل سالن رو چیدند و من در حال چیدن وسایل آشپزخونه بودم. از ظهر توی آشپزخونه بودم و کمرم حسابی گرفته بود. ظرف‌ها رو چیده بودم و مونده بود وصل کردن ماشین لباس شویی و ظرف شویی که کار من نبود. -آیییی کمرم… خدا بگم چیکارت نکنه اردوان. صدای غر زدن فرید بود که داشت مبل‌ها رو به تنهایی جا به جا می‌کرد. چایی که تازه دم کرده بودم داخل استکان ریختم و وارد سالن شدم. -پس اردوان کجاست که داری تنهایی بلندشون می‌کنی؟ با نفس نفس استکانی از روی سینی برداشت و روی مبل ولو شد. -رفت. سینی رو روی میز گذاشتم و در حالی که روی مبل کنارش نشستم،

متعجب لب زدم: بین این همه کار کجا رفت؟ چشم‌هاش رو ازم دزدید و با لحنی که هول شدنش کاملا مشخص بود گفت: کار داشت…. -فربد! يهو استکان رو روی میز گذاشت و بلند شد. -یادم رفته آنتن رو وصل کنم‌. کاملا مشخص بود چیزی رو پنهون می‌کنه و فربد اصلا دروغگوی خوبی نبود. تقریبا سمت در دویید و با برداشتن آنتن برای فرار از جواب دادن به سوالات من به پشت بوم رفت. بیخیال سری تکون دادم و بعد خوردن چایی که کمی از خستگی رو رفع کرد سمت اتاق رفتم. خونه تک اتاقه بود گلیم انداخته و تخت ساده دو نفره‌ای گرفته بودیم. برای همین بعد از ازدواج باید توی همین اتاق و روی همین تخت می‌موندم. ازدواج بچه بازی نبود و باید با کنار اردوان

بودن عادت می‌کردم… به محض ورود چشمم به وسایل طراحیم که اردوان روی میز چیده بود افتاد. نگاه گذرایی به دکوراسیون ساده و شیک داخل اتاق انداختم و بعد پشت میز نشستم. با قلم شروع به طراحی شدم… طرحی که نمی‌دونستم قراره چی ازش در بیاد. با گوشیم آهنگ آرومی پلی کردم و با وسواس به طراحیم ادامه دادم. -زن داداش….؟ با شنیدن صدای فربد سر بلند کردم و سمت چارچوب در چرخیدم. انگار می‌خواست چیزی بگه و برای گفتنش تردید داشت. -چیزی شده؟ آهنگ رو کامل قطع کردم و بلند شدم این سکوت و سر پایین انداختنش داشت نگرانم می‌کرد… -فربد خوبی؟ اردوان چیزیش شده؟ پشت گردنش رو خاروند و قدمی به داخل اتاق برداشت. -من خوبم اما …

دانلود رمان آهار
5.4 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان آهار
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها