دانلود رایگان رمان بیراهه اثر لیلی تکمیلی
دانلود رمان بیراهه اثر لیلی تکمیلی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
آصف منبع درآمدش ماهگیری است، او یک روز کنار دریا که مشغول صید شده، با یک پری مواجه میشود، و در نگاه اول دل به او میبازد، او تمام توان خود را به کار میگیرد تا دوباره پری را ببیند، در این بین با دختری رو به رو میشود که قالی باف است و خرج پدر فلج و خانواده را در میآورد …
خلاصه رمان بیراهه
آن شب کسی آصف قبلی را در قالب این مردی که سرگشته و پریشان به خانه برگشته بود ندید، مثل این بود که دار و ندارش طعمهی طوفان شده باشد حال آن که کسی باورش نمیشد کف دست این قایق از کف داده جواهری گران سنگ پنهان است وقتی خواهرش چای برایش آورد دو زانو مقابلش نشست و سعی کرد مشفقانه سر از کار برادرش درآورد: چی شده کا؟ دردت به جونم؟! آصف سر بر پشتی نهاد و به نقطه ای در فضای تهی خیره شد. آنچه که او از سر گذرانده بود به مخیلهی احدی نمیگنجید چه باید میگفت که ریشخندش
نکنند و دیوانه اش نخوانند؟ -خو یه چیزی بخور نه! یه پاره استخون شدی! جان کلثوم بگو چی شده؟ آصف سکوت را از پری آموخته بود، حتی لحظه ای آن رخ مه آسا از ذهنش پاک نمیشد کلثوم همچنان قربان صدقه اش میرفت و سعی داشت یک جوری سکوت عجیب برادرش را بشکند ولی فایده ای نداشت. تا سپیدهی سحر کسی کلامی از او نشنید، آنگاه بی آن که بر خلاف هر روز میلی به خوردن غذا داشته باشد همان طور لب فرو بسته و ناامید از خانه بیرون زد، این بار نه به شوق صید ماهی که به اشتیاق دیدار دوبارهی پریزادش….
قایق سوراخ ابوالقاسم بی سرو صاحب گوشهی ساحل درون شن ها فرو رفته بود و انتظار پسرک خیره سر را میکشید. آصف تازه یادش آمد از وقتی که به ساحل رسیده ابوالقاسم پیدایش نیست شاید نیازی نبود منتظر آمدنش بماند این بار بی اجازه به سویش رفت و آن را به آب انداخت و به درونش پرید سوراخ کف قایق خشمگین از نادیده گرفته شدن دهان باز کرد و آب را به درون خویش بلعید، آصف بی توجه به آن کمی دیگر پیش رفت آنگاه برخاست و درون قایق ایستاد و فریاد کشید: آهای پری گیسو طلا به خاک ننهم اگه نیایی …
سلام، خداقوت، جلد دوم نداره؟