رمان راز نیاز
عنوان | رمان راز نیاز |
نویسنده | زهرا اسدی |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 1164 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان راز نیاز اثر زهرا اسدی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
پدر نیاز افسر نیروی دریایی است و در پایگاه بندرعباس زندگی میکند، نیاز با وجودی که عقاید و اخلاقیات متفاوتی با نامزدش سهیل که پسر یکی از ثروتمندان بندر عباس است دارد قرار است به عقد او دربیاید ولی در روز عقد با گفتگویی که مادر داماد با او دارد دچار حمله ای عصبی میشود و عقد را بهم میزند و به تهران نزد خالهاش میرود و انجا با شهاب که پسر برادر شوهر خاله اش است اشنا شده ولی اجازه ابراز علاقه به او نمیدهد چرا که میترسد شهاب هم با شنیدن راز زندگی او پا پس بکشد …
خلاصه رمان راز نیاز
-راستی تو بالاخره چی کار کردی…؟ -در مورد چی..؟ -نیاز رو میگم واسه فرداشب خبرش کردی بیاد…؟ -آهان… آره بهش گفتم، اتفاقا خیلی دلش میخواست بیاد ولی عذرخواهی کرد چون فردا شب برنامه داره. -برنامه…؟! چه برنامه ای؟! -قبلا بهتون گفتم که، قراره گروهشون توی فرهنگسرا کنسرت اجرا کنه، اتفاقا از شما هم دعوت کرده بود. -حالا این کنسرت از مهمونی ما مهم تر بود…؟ اصلا چه معنی داره که عروس زنگویی بره واسه مردم ساز بزنه…؟ این دختره مثل این که فکر آبروی خانوادهی ما نیست، فکر نمیکنه فردا مردم پشت
سر ما چی میگن؟ -این حرفا کدومه؟ مگه نیاز میخواد بره تو کوچه و بازار ساز بزنه…؟ اونا یه گروه هنرمندن که موسیقی اصیل میزنن تازه لطف برنامهی فرداشب به اینه که درآمدش به نفع امور خیر جمع میشه. -همهی این حرفا به کنار این برنامهی هر چی که هست گمون نمیکنم از مهمونی ما مهمتر باشه به نیاز بگو من دلم میخواد فرداشب این جا باشه، دیرم نکنه همین. -ولی من میدونم که اون نمییاد، چون قول داده توی کنسرت شرکت کنه و نمیتونه زیر قولش بزنه تازه شما توقع زیادی داری اون خودش این برنامه رو راه انداخته تمام
زحمتای برگزاری این مراسمو خودش کشیده، حالا چه جوری انتظار داری بهش بگم نرو، پاشو بیا اینجا؟ دختر جوان سرش را از روی مجله بلند کرد و گفت: این نیازم عجب حوصله ای داره… یکی نیست بهش بگه دختر، تو دوسه هفته دیگه قراره عروس بشی، به جای اینکه دنبال مقدمات کار عروسی باشی این بساط کنسرت چیه راه انداختی؟ به خصوص توی این بحبوبه ای شروع ترم… نگاه جوان حالت خاصی پیدا کرد: خوب معلومه که عقل تو به این کارا قد نمیده، کسی هم ازت انتظار نداره منظور نیاز و درک کنی، وگرنه همهی اونایی که …
- انتشار : 03/03/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403