رمان شاه و نواز
عنوان | رمان شاه و نواز |
نویسنده | نیلوفر قائمی فر |
ژانر | عاشقانه، انتقامی |
تعداد صفحه | 2272 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان شاه و نواز اثر نیلوفر قائمیفر با فرمت PDF، ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان – قابل اجرا در اندروید و آیفون
نواز در دانشگاه با آیهان آشنا میشود. به دلیل علاقهای که به آیهان دارد، برای او هر کاری انجام میدهد و این علاقه باعث سوءاستفادهی آیهان میشود. آیهان از او میخواهد از شرکتی که کار میکند یک مدرکی را بدزدد و با فیلمی که از نواز دارد، او را تحت فشار میگذارد که به خواستههایش عمل کند…
خلاصهی رمان شاه و نواز
پلکهایم را روی هم فشردم و دستهایم را دو طرف صورتم نگه داشتم. قلبم داشت از دهنم در میآمد. دستهایم یخ کرده بود و تنم به شدت در آن سرمای هوا عرق کرده بود. مأمورهای بیچاره با کلافگی و حرص به سمت ماشین میرفتند. از اول هم نمیخواستند مرا دستگیر کنند، اما او میخواهد آنی بشود که خودش میگوید.
- سوار شو!
چشمهایم را باز کردم و دیدم که دارد به بالا نگاه میکند. عقبگرد کرد تا به سمت ماشین برود. به سمت بالا نگاه کردم اما مامان دیگر نبود. تا خواستم بروم، در خانه باز شد و مامان با عجله گفت: “آیهان؟”
آیهان در جایش ایستاد اما برنگشت. مامان با پریشانحالی گفت: “آیهان؟ نواز اشتباه کرده، خیلی هم اشتباه کرده، اما سلامتی تو به خطر افتاده.”
آیهان برگشت و لبخند پهنی زد. گفت: “سلامتیم به خطر نیفتاده، نواز سلامتیام را گرفت.” با لحن حرصی ادامه داد: “موقعیتم را ازم گرفت، مرا سالها از زندگی عقب انداخت. حقش است که الان پشت میلههای زندان باشد، اما چرا بیرون است؟” سرش چرخید و از سر تا پای من نگاه کرد، نگاهش مملو از سرکوب و منت بود.
مامان: “آیهان جان، الهی خیر ببینی. من میدانم تو چه…”
- مامان؟ مامان برو بالا…
آهسته گفتم: “هیچی نگو، بدتر میکند؛ برو.”
مامان: “آخر شب میگذاری بیاید، نه؟”
آیهان خندید و گفت: “آره خب، خودم میآورمش. اصلاً من هم که در خدمت نوازم.”
لبم را محکم به دندان گرفتم و با صدای خفه گفتم: “مامان برو…”
مامان: “داییهایت حرف درست میکنند، آیهان جان…”
آیهان با ادا و تمسخر گفت: “حالا چیکار کنیم داییهایت حرف در میآورند، نواز؟”
- مامان…
شانهاش را بوسیدم و گفتم: “نگران من نشو، خداحافظ. برو… برو بالا.”
آیهان در حالی که در ماشین را باز میکرد، گفت: “نوریه خانم، بگو جای حرفی غیرت داشته باشند که…”
- انتشار : 02/03/1403
- به روز رسانی : 01/12/1403