رمان شمیم عشق
عنوان | رمان شمیم عشق |
نویسنده | الهه محمدی، الهه بهبودی |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 1162 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان شمیم عشق اثر الهه محمدی، الهه بهبودی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
شمیم همان دختری است، زندگی اش را به تاراج بردن و با طناب خاطرات، جهانش را زندان کردن همانی که روزها تاریکی در جهانش طلوع میکند و دیگر غروب ندارد، حالا آمده تا تقاص زندگی اش را بگیرد از آنانی که او را به قهقعرا کشاند و قلبش را مملو از کینه و نفرت کردند …
خلاصه رمان شمیم عشق
نگاهش که به قاب عکس روی میز کنار تختش افتاد؛ تمام افکارش دود شدند و جا را باز کردند برای آن عکس آخرین عکسی که کنار خواهر و مادرش گرفته بود. دوسال پیش تقریباً بیست سالش بود. قاب عکس را برداشت و دلتنگ دستی رویش کشید. بغض کرد و کاسهی چشم هایش پر بود. بعضی از رفتن ها باور نشدنی اند. میدانی رفتند اما انگار نمیدانی؛ گیج و منگی مانند گم شدن در تاریکی یک تونل بی انتها می دانی کجایی اما نمیدانی! خانواده اش تمام قلبش را تسخیر کرده بودند اما حالا با رفتنشان احساس میکرد
نیمی از قلبش جای پدرشو نیمی دیگر پوچ و تو خالی شده بود شاید هم نه نیمی دیگر را تنفر و کراهت پوشانده بود. خاطره ای در ذهنش تداعی شد با کف دست روی پیشانی اش کوبید و سرزنش بار اسمش را صدا زد: شبنم بجنب دیگه یه ساعته هي عقب جلو میکنی. -هولم نكن؛ الان تموم میشه! خندید و با عشق نگاهش کرد: زود باش… شبنم ماشین را خاموش کرد و چادرش را روی سرش مرتب کرد: بفرمایین؛ دیدی تونستم پارک کنم؟ -بله بعد از یه ساعت. لبخندی زد: از خداتم باشه. بوسه آرامی روی صورتش زد: هست
آبجی بزرگه. -مهربون شدی؟ میوه ها را از صندلی عقب برداشت و پیاده شدند. ماشین را کمی جلوتر از خانه پارک کرده بود پاییز بود و هوا زود به تاریکی میرفت در را باز کردو داخل شدند. -شمیم، مامان و بابا خونه نیستن؟ چرا چراغ ها خاموشه؟ سکوت مطلق خانه آن هم در چنین ساعتی کمی عجیب بود. شمیم خبیثانه لبخندی زد: نمیدونم؛ شاید رفته باشن خرید. با این حرف دستگیره درشان را کشید و داخل رفت. با وارد شدن شبنم تمامی چراغها روشن شد و جمع سه نفره شان دست زدند: تولد تولد تولدت مبارک …
دسترسی به دانلود با خرید یا دریافت اشتراک ویژه امکان پذیر است
- انتشار : 25/09/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403