دانلود رایگان رمان شیشه اثر فتانه حاج سیدجوادی (پروین)
دانلود رمان شیشه اثر فتانه حاج سیدجوادی (پروین) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
زندگی پسری جوان به نام اسکندر را روایت میکند که به دلیل تفاوت های زیاد با پسرعموی زیبایش در خانواده مورد تبعیض واقع میشود، او بخاطر چهره و رنگ پوستش اسکندر نام گذاری میشود و پسرعمویش بخاطر حسن جمال و محبوبیتش یوسف و این تفاوت ها تا الان و جوانی ادامه دارد …
خلاصه رمان شیشه
خیلی زود ثابت شد که مادرم حق داشت. او مثل یک جنگجو بهتر از هر کسی از تاکتیک طرف مقابل، یعنی زن عمو آگاهی داشت. زیرا چیزی نگذشت که پدر بزرگ داوطلبانه به سوئیت کوچکی که در زیرزمین منزل عموجان بود منتقل شد. و آپارتمان خود را به اجاره داد. همه میدانستیم که اجاره منزل تبدیل به ارز میشود و به سوی یوسف پر میکشد. به این ترتیب یوسف به سوی موفقیت و آینده ای روشن میرفت ولی در مورد من وضع فرق میکرد. مادرم گه گاه ابراز نگرانی میکرد ولی پدرم جدا معتقد بود که تا دیپلم بگیرم جنگ تمام شده و میگفت خدا بزرگ است. من میدانستم که برای ادامه
تحصیل من هیچ راهی وجود ندارد متاسفانه شاگرد با هوشی نبودم روشن ماندن چراغ اتاقم تا ساعت دو بامداد فقط مرا خسته میکرد اما معلوماتم را اضافه نمیکرد. از قبول شدن در کنکور تقریبا ناامید بودم. آن یک سوم ارثیه پدربزرگ که از ما دریغ شده بود شانس مرا برای سفر به خارج به زیر صفر رسانده بود زیرا آنچه پدر خودم داشت پس از محاسبه معاش خود او و در نظر گرفتن سهم بقیه فرزندان خانواده به سختی میتوانست هزینه اخذ ویزا بلیت هواپیما و خرج دو سه ماه زندگی مرا در خارج تامین کند. در مورد ارز تحصیلی باز هم من دیر رسیده بودم و از سال شصت و چهار پرداخت
آن به دانشجویان جدید قطع شده بود. من با توجه به رقیبان سرسختی که در کنکور وجود داشتند. تنها راه ادامه تحصیل را در خارج میدیدم و فکر میکردم که راه ورود به دانشگاه های خارج فقط مستلزم فشردن در ورودی دانشگاه است ولی از قفل و بست های در خروجی آن غافل بودم ولی حتی اگر مسئله مادی را نادیده میگرفتم باز این راه از میان میدان جنگ میگذشت زمان به سرعت سپری میشد و چون برخلاف انتظار پدرم جنگ به پایان نرسید من در میان گریه های مادر و پس از رایزنی با پدر خود را برای خدمت سربازی معرفی کرد. شب شانزدهم شبی که قرار بود صبح فردا عازم خدمت شوم …