رمان تا الیزه
عنوان | رمان تا الیزه |
نویسنده | مهسا حسینی |
ژانر | عاشقانه، اجتماعی |
تعداد صفحه | 2720 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود رمان تا الیزه اثر مهسا حسینی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
داستان از جایی شروع میشه که پریا با خودش فکر میکنه زندگی از این سخت تر نمیشه، چرا که ازدواجش به تازگی بهم خورده. با اصرار دوستش برای تغییر حال و هواش راهی مهمونی دخترونهی کوچیکی میشه اما با پا گذاشتن به عمارت عرفانی ها متوجه میشه دوستش نقشهی دیگه ای داشته… و این مهمونی، یه مهمونی عادی نیست! اون شب همه چیز از کنترل خارج میشه و در نهایت پریا میمونه و آیین عرفانی …
خلاصه رمان تا الیزه
گوشه ای ایستاده بود و ناخن هایش را می جوید. نگرانی به دلش چنگ می انداخت. کی قرار بود این همه کلنجار رفتن بین خانواده ها تمام شود؟ صدای فریاد مادرش باعث شد چشم هایش را لحظه ای ببندد. شازده پسرتون هر وقت یاد گرفت از خودش حرف بزنه و انقدر تحت تاثیر حرفای خاله خانباجی این و اون نباشه اونوقت بیاد جلو و ادای مردارو در بیاره ! من دیگه دختر بهتون نمیدم! فکر کردین که چی؟
تماس قطع شد. پریا چشم هایش را باز کرد. استرس و نگرانی به دلش چنگ زده بود. مادرش با صورتی برافروخته می غرید. پریسا سعی می کرد آرامش کند اما اونه جانی در پاها داشت و نه توانی برای حرف زدن.موبایلش زنگ خورد. از فکر اینکه شروین است لرز به تنش نشست. صدای مادرش را شنید: اگه اون پسره به درد نخوره جواب نده. نگاهش به اسم سحر افتاد. نفسِ راحتی کشید.
به اتاقش رفت: -سلام سحر. -سلام. تو که هنوز پنچری. نفس های نگرانش را بیرون فرستاد: -زیاد رو به راه نیستم. -نکنه دوباره زنگ زدن؟ -آره. مادرش زنگ زد. _چهار ماه گذشته اینا هنوز دست برنداشتن؟ -چه میدونم والا. میخوان هر چی خرج کردن تو این مدت از بابای بنده خدای من بگیرن. _پولدارای گدا صفت! حرفی نزد. هنوز برایش سخت بود که حرفی از شروین بزند …
- انتشار : 25/02/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403