رمان تبعید ناخواسته
عنوان | رمان تبعید ناخواسته |
نویسنده | مهسا عادلی |
ژانر | عاشقانه، معمایی |
تعداد صفحه | 995 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود رمان تبعید ناخواسته اثر مهسا عادلی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
قصهی دوتا پسر عمو را روایت میکند که مثل برادر هستند، و به خاطر رازی پنهان که خودشان هم خبر ندارند مجبور به تبعید می شوند!! یک تبعید ناخواسته و اجباری که زندگی این دو پسر را به کل عوض میکند …
خلاصه رمان تبعید ناخواسته
به مدارک رو به روم چشم دوختم با صدایی بابایی سرمو آوردم بالا. بابایی نگاهمون کرد و با مکث گفت: همه کاراتون درست شده ویزا و اقامتتون شما الان جزئی از شهروند ترکیه به حساب میاید. با بهت گفتم اقامت یک سال حداقل چند ماه طول میکشه. بابایی یه اره گفت و ادامه داد؛ اما من خیلی وقته کارهای شما رو درست کردم. لبم رو گاز گرفتم و به مدارک نگاه کردم امیر علی با اعصاب داغون رفت بالا و درو محکم کوبید. بابایی سرشو به علامت تاسف تکون داد و گفت: دانشگاهتون درست شده هر چند درس شما یه سال بیشتر نمونده. یه پاکتو نشون داد و گفت: یه خونه ۱۰۰متری
به اندازه دوتاتون تو منطقه خوبه استانبول، اونجا زندگیتون خوبه بارلاس. آروم گفتم: امیدوارم بابایی. بابایی یه نفس عمیق کشید و گفت: هر ماه به حسابتون پول واریز میکنم اونجا یه زندگی راحت دارید آزادید هر کاری دوست دارید میکنید. یه لبخند زدم و گفتم: بله حق با شماست. چیکار کنم همیشه جلوی بابایی و اصلاً جلوی بزرگترم کم میآوردم. بابایی یه لبخند زد گفت: بلیتتون واسه پس فرداست. بعد از چند لحظه به صورت بابا نگاه کردم و با ناراحتی گفتم: اوهوم ببخشید من میرم اتاقم. بابا سر تکون داد و گفت: برو پسرم. رفتم داخل اتاقم تیشرتمو با حرص درآوردم و به بیعرضگی
خودم خندیدم رفتم داخل حمام و آب داغ رو باز کردم و وایستادم زیرش چشامو بستم و آروم مشت زدم به دیوار بی حال چشامو باز کردم و یه زره آب رو سرد کردم و یه نفس عمیق کشیدم به سرفه افتادم در حمامو باز کردم و از میز کنار حمام اسپری برداشتم و زدم. درو دوباره بستم روی آینه بخار نشسته بود با انگشت روش نوشتم تبعید_ناخواسته… – امیرعلی- با حرص دستمو مشت کردم و پناه بردم سمت گیتارم برش داشتم چشامو بستم و شروع کردم به زدن تنها کاری که بهم آرامش میداد و میتونستم خودمو کنترل کنم. در اتاقم زده شد یه بفرمایید گفتم و با گیتارم سرگرم شدم …
- انتشار : 28/04/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403