دانلود رمان تکتم ۲۱ اثر فاخته حسینی
دانلود رمان تکتم ۲۱ اثر فاخته حسینی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
تکتم به نوشتن نمایشنامه علاقهی زیادی دارد به همین دلیل برای پیشرفت در کارش به شیراز میرود تا بتوانند نمایشنامه هایش را به اجرا در آورد ولی آقایی که بررسی آن نوشته ها را به عهده دارد از او میخواهد تا قبل اصلاح نماشنامه اش در تئاتری که میخواهد روی سن برود بازی کند و …
خلاصه رمان تکتم ۲۱
انگشتانم میلرزد بارها جلو میرفت و پس میکشیدمش. دلم میلرزید هنوز هم.. دستم را به جای خط لبخندش روی عکس روی لمس برگشت موبایل میفشرم و به منوی اصلی باز می گردم و خاموشش کرده و روی کاناپه میاندازمش. دستانم میرود روی گونه های یخ کردهام، سوز پاییزی از پنجره به تنم می افتد که بافت زرشکی رنگم را دور خود میپیچانم. صدای عمو حجت مرا به خود میآورد که چشم بالا میگیرم تا صورت کشیده اش در قاب نگاهم بگنجد. -امروز چطور بود؟ دستانم در هم گره میخورد با شست یک دستم انگشتان دست دیگرم را به کشتی میگیرم و با لحن ناامیدی میگویم:
هر چی که بود، قطعا روز من نبود. -غصه نخور درست میشه. لبخند سرخوشانه ای بر لب مینشاند و باز حس میکنم چقدر رفتارهای اوهم بوی ترحم دارد ناخواسته اخم هایم درهم می خورد و حتی نمیخواهم به این فکر کنم شاید لبخندش برای بهتر کردن حال خودم باشد اصلا میخواستم خودخواه باشم یک طرفه به قاضی بروم… شاید هم جیغ بزنم، بهانه بگیرم… نیشخندی کنج لبم مینشیند مغزم میافتد روی دور تکرار این جمله: “ناز کنی و نازکش نداشته باشی”. عمو حجت کانال تلویزیون را روی شبکه ای که مستند حیات وحش را پخش میکند تنظیم کرده و به سمتم نگاهی میاندازد. اخم هایم را
جمع و جور کرده و لبخندی تصنعی بر لب مینشانم، با خود فکر میکنم مگر دیگران چه گناهی کرده اند که باید مرا تحمل کنند چرا باید اوقات تلخی هایم را به کامشان میچشاندم. -شام کتلت پختم دوست داری؟ با لحن آرامی میگویم: دارم. دختر بهانه گیری بار نیامدهام. زندگی با آدم های اطرافم به من آموخته که حق بهانه گیری ندارم چه میدانم شاید هم قاشق های داغ مادر نامهربانم یادم داده یا حتی کم محلی های فرزاد یا شاید هم ضرب دستش بر تن رنجورم! صدای دلنشین فلوت جان مریم گوشم را می نوازد که توجه عمو حجت هم جلب میشود. با نیمچه لبخندی موبایلم را که …