رمان افسانه هفت رئیس

رمان افسانه هفت رئیس 1
عنوانرمان افسانه هفت رئیس
نویسندهعلی پاینده
ژانرحماسه ای، اساطیری، تاریخی
تعداد صفحه198
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک

دانلود رمان افسانه هفت رئیس اثر علی پاینده

دانلود رمان افسانه هفت رئیس اثر علی پاینده به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

روایت بردیا و کمبوجیه پسران کورش و جنگ قدرت بین این دو برادر برای به سلطنت رسیدن است! کمبوجیه که مصر را فتح کرده و در آنجا مستقر است، برادرش بردیا برعلیه او، شورش می کند که خبر به کمبوجیه می رسد، در راه برگشت به ایران توسط جاسوسان بردیا کشته می شود در آن سو داریوش رئیس طایفه پارس ها به سلطنت رسیدن، بردیا مخالف است و با دانستن راز بردیا، مقدمات عزل او و به پادشاهی رسیدن خودش را فراهم می کند …

خلاصه رمان افسانه هفت رئیس

رؤسای طوایف پارسی به همراه ملازمانشان به محل اقامت داریوش وارد می شدند خدمتکاران آن ها را به سالن مخصوصی هدایت می کردند ملازمان مجبور بودند، بیرون به انتظار بایستند محل اقامت داریوش بسیار شلوغ شده بود. آرتیستون به همراه تعدادی ندیمه مشغول پذیرایی از مهمانان بود. در سالن اصلی محل اقامت داریوش، پشت میز بزرگی داریوش، رئیس پاسارگادیان؛ آتانس، رئیس مرفیان و ویشتاسب نشسته بودند. رؤسای طوایف وارد می شدند و بعد از سلام و احوال پرسی

پشت میز می نشستند. اینتافرن رئیس طایفه ی ماسپیان؛ آسپاتی نس، رئیس طایفه ی پانتالیان گبریاس، رئیس طایفه ی دروسیان و مگابیز رئیس طایفه ی گرمانیان یک به یک وارد شدند و پشت میز نشستند بعد از مدتی که رؤسای طوایف به انتظار نشستند اتانس گفت: خب… رؤسای شش طایفه ی شهری و ده نشین هم اکنون در این مکان حاضر هستند اما رؤسای چهار طایفه ی کوچ نشین دایی ها مردها، دروپیک ها و ساگارتی ها حضور نیافته اند. به نظر می رسد آنها با ما نباشند. از قدیم در ملت ما رسم بوده

است که دیگر طوایف پیرو سه طایفه ی محوری پاسارگادیان، مرفیان و ماسپیان باشند؛ با این وجود باز هم ایشان حضور نیافته اند. چند لحظه ای حاضرین با سکوتی معنی دار به اینتافرن و اندام تنومند او نگریستند تا اینکه ویشتاسب که از همه مسن تر بود سکوت را شکست بهتر است شروع کنیم. در همان لحظه در باز شد و رئیس طایفه ی کوچ نشین داییها وارد گردید آتانس رو به او کرد و گفت: هیدارن، چرا این قدر دیر کردی؟ هیدارن پاسخ داد: باید مرا ببخشید ویشتاسب رو به هیدارن کرد

و گفت با این حال خیلی خوش آمدید لطفاً بفرمایید بنشینید. هیدارن به طرف صندلی ای در انتهای میز رفت و پشت آن نشست. اتانس همچنان به او می نگریست در همین حین مگابیز شروع به سخن گفتن کرد و رو به داریوش گفت: به نظر من تو اشتباه کردی می گویند انسان عاقل همواره به سمتی می رود که باد در وزش است. اگر ما با بردیا همکاری می کردیم میتوانستیم خود و مردممان را از خطر دور نگاه… گبریاس ناگهان وسط حرف مگابیز پرید و گفت: اما این تویی که در اشتباهی…

لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان افسانه هفت رئیس هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان افسانه هفت رئیس

لطفا پس از مطالعه رمان افسانه هفت رئیس نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک