رمان ویرانی

دانلود رمان ویرانی اثر رویا رستمی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

آنیل بخاطر تهمت نامادری اش (بارمان) از خانه‌ی نوروز خان در یک شب سرد پاییزی می‌گریزد! آنیلا ۹ سال بعد، و بدلیل فوت عمه اش به اصفهان نزد، خانواده‌ی خود برمی‌گردد، خانواده‌ی که با عمه، سر ارث و میراث اختلاف دارند، حالا آنیل می‌خواهد انتقام خود را از بارمان بگیرد …

خلاصه رمان ویرانی

به خانه که برگشته بود تن و بدنش خسته بود. مهین خانم عصرش گفته بود که برای مهمانی تولد نوه اش به شهرستان می‌رود. مخالفتی نکرده بود هیچوقت از تنهایی نمی ترسید. پتو را تا روی شکمش بالا کشید و چراغ مطالعه کنار دستش را روشن کرد. عادت داشت هر شب چند صفحه کتاب بخواند. بقیه روز اصلا تایم آزادی نداشت که بتواند یک ساعت هم کتاب بخواند. زندگی کسل کننده ای داشت. عملا هیچ وقتی برای خودش و زندگی شخصیش نداشت. به قول نوید آخر مجبور بودی این همه دستت را درون پوست گردو

بگذاری که حالا یک بازار رفتن دخترانه هم برایت آرزو باشد؟کتاب الهه شرقی را باز کرد، دیشب تا نصفه را خوانده بود. کاش بارمان به عاشقی رابین بود. مردی عین رابین فقط مختص رمان های عاشقانه بود. لپش گل انداخت. دست‌های تپلش که میان دست‌های بزرگ بارمان اسیر بود، راه نفسش را بند می‌آورد. بارمان کاملا غافلگیرانه آمده بود دم مدرسه شان. دخترها بروبر به بارمان نگاه می‌کردند. آنیل متعجب به بارمان نگاه کرده بود. بارمان پیاده شده بود و برایش دست تکان داده بود. از خجالت بین همکلاسی هایش سرخ

شده و دستانش عرق کرده بود. سوار ماشین که شد اولین سوالش این بود: اتفاقی افتاده؟ بارمان خندیده و گفته بود اومدم ببینمت فقط. آنیل باز سرخ شد. مگر این باغ انار از روی گونه هایش محو میشد؟ _تو خیلی زیبایی آنی! آنقدر به حرفش صداقت بود که میدانست ابدا چاقیش را نمی بیند وگرنه کجای یک دختر ۸۰ کیلویی جذاب است؟ او را برده بود و کل شهر دور زده بودند. برایش بستنی خریده بود با کلی لواشک و آدامس که آنیل آنها را درون کوله اش مخفی کرد تا مادرش نبیند و نپرسد پول آنها را از کجا آورده است؟ …