داستانک یاقوت سفید
عنوان | رمان یاقوت سفید |
نویسنده | غزل معظمی |
ژانر | عاشقانه، فانتزی |
تعداد صفحه | 10 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود داستانک یاقوت سفید اثر غزل معظمی (نویسنده انجمن رمان بوک) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
در زمانهای قدیم در یکی از شبهای سال تمام ارواح طبیعت از کالبد خودشون بیرون میآمدند و دور یکدیگر جمع میشدند و ضیافتی به پا میکردند تاخداوند را برای خلق کردنشان شکر بگویند. به آن مهمانی جشن مهرگان میگفتن. در یکی از آن شبها، ضیافت بزرگی به پا شده بود و تمام ارواح دور هم جمع بودن که …
خلاصه داستانک یاقوت سفید
دل سنگ از آن همه دلبری انار خانم آب شده بود، می خواست هر چه زودتر عشقش را به او اعتراف کند. سنگ آرام آرام نزدیک رفت و جلوی دامن سپید انار خانم زانو زد و گفت: سنگ شکاف میکند در هوس لقای تو، جان پر و بال میزند در طرب هوای تو، آتش آب میشود عقل خراب میشود دشمن خواب میشود دیده من برای تو (مولانا) شکوفه ذوق زده میشود و دستش را روی دهانش میگذارد و میگوید: پس سنگ بالاخره عاشق شد! باد خبر را به گوش همه میرساند: سنگ داره عشقش رو به انار خانم اعتراف میکنه. همه
دور آن دو حلقه می زنند. انار خانم گونه هایش از خجالت صورتی میشود سرش را پایین میاندازد و لبخند میزند. ماه حسادت میکند بسمت سنگ میرود و او را به عقب حل میدهد و با عصبانیت میگوید: تو فکر کردی کی هستی؟ کسی مثل تو لیاقت حرف زدن با انار رو نداره ازش فاصله بگیر. سنگ اخمی کرد نمیخواست جلوی انار خانم عصبانی شود یا حرف بدی بزند. جلوی انار ایستاد و گفت: ماه، این به تو ربطی نداره دخالت نکن! ماه خشمگین تر از قبل به سنگ حمله کردو گفت: خیلیم ربط داره ازش فاصله بگیر!
سنگ دیگر نتوانست خودش را کنترل کند و مشت محکمی حواله ماه کرد ماه هم متقابلاً با مشتی دیگر جواب او را داد زد و خوردشان بالا گرفت. انار خانم داشت آن ها را جدا کند درخت پیر دستش را سعی گرفت و به انار گفت: بهتره دخالت نکنی. ناگهان ماه خنجری بیرون آورد و در سینه سنگ فرو کرد. آه از نهاد سنگ بلند شد و سرد و بیحرکت روی زمین افتاد خون سنگ دامن سپید انار خانم را سرخ کرد. قطره اشکی از گوشه چشم انار چکید. روح برای همیشه از دنیای ارواح پر کشید و رفت. ماه از کارش شوکه شده بود …
- انتشار : 27/09/1402
- به روز رسانی : 10/11/1403