کتاب ستایش هیچ
دانلود کتاب ستایش هیچ نوشته نویسنده کریستین بوبن pdf بدون سانسور
عنوان اثر: ستایش هیچ
پدید آورنده: کریستین بوبن
زبان نگارش: فارسی
سال نخستین انتشار: مرداد 1404
شمارگان صفحات : 23
معرفی کتاب ستایش هیچ
عشق تنهایی را دور نمی سازد آن را کامل می کند. عشق کسی را که دوست دارد اندوهگین نمی سازد. غمگین نمی کند. عشق آزادی ست آزادی با خوش بختی نمی آید با شادی هم خوان است. کریستیان بوبن، نویسنده فرانسوی زاده ۲۴ آوریل ۱۹۵۱ است. او پس از تحصیل در رشته فلسفه به نویسندگی روی آورد و تاکنون بیش از ۳۰ اثر از او منتشر شده است. کودکی، عشق و تنهایی دستمایه خلق آثار اوست. آثار بوبن مانند زنجیر به هم پیوسته اند، هر یک تصویر دیگری را روشن ساخته و در کنار هم، تابلوی زندگی و افکار نویسنده را شکل می دهند. برای او تجربه های ساده زندگی کودکی، عشق، تنهایی دستمایه خلق آثاری عاشقانه است. بوبن بیش از آن که به مضامین و کلمات اهمیت دهد، به آوا و لحن کلام می پردازد؛ با این حال نوشته ها..
خلاصه کتاب ستایش هیچ
نامه شما اینجاست کنار قفسه آشپزخانه نامه انتظار می کشد. به زودی یک هفته می شود که انتظار پاسخ مرا می کشد. این نامه مثل خانم کوچولویی است از جنس مرکب ساده با دامن کمی چروکیده و جمله هایی که همان پاهای روی هم انداخته اش است. با هر نگاهی که به آن می اندازم پرسش خود را تکرار میکند. و من همچنان نمی دانم چه پاسخی بدهم. هر روز میبینمش اوقات زیادی را در این آشپزخانه می گذرانم. در اینجا مزه سکوتی را می چشم که نور بیرون آن را مثل بلوری رنگ آمیزی می کند. نامه شما از یک هفته قبل این سکوت را در خفا آشفته از من متنی برای مجله تان خواسته اید.
متن یا دست کم چند جمله ای جمله هایی که جاذبه شان از این پرسش مایه گیرد چه چیز به زندگی شما معنی می دهد؟ می دانید وقتی نامه کوتاه شما را خواندم خود را در عوالم کودکی یافتم در تالار امتحان نام خود را در بالای صفحه سمت چپ بنویسید. موضوع را خوب بخوانید. می توانید از فرهنگ لغت استفاده کنید. پانزده روز وقت دارید که ورقه تان را برگردانید. هیچ وقت برای امتحان دادن استعداد زیادی نداشتم نه به این خاطر که شاگرد بدی بودم.
هنگامی که حدس میزدم از من چه می خواهند، خوب آن را می دادم. من هنر یاد گرفتن را به هنر بسیار ظریف هدیه کردن بدل نمودم به دیگری باید آن چیزی را داد که برای خودش می خواهد نه آن چیزی که برای خویش می خواهید آنچه او میخواهد نه آنچه در وجود شماست. زیرا آنچه او می خواهد هرگز آنی نیست که در وجود شماست و همیشه چیز دیگری است. پس خیلی زود یاد گرفتم آن چیزی را بدهم که ندارم. نوشتن را همین طور آغاز کردم. نوشتن عشق و بقیه چیزها را. مطمئنا.ً این طور شد که نمره های خوبی در ادبیات گرفتم. برای درسهای دیگر ناگزیر بودم همه چیز را از بر کنم این کار مایه زحمتم می شد و کمیت لنگ حافظه که به دنبال آن می آمد مرا خیلی به دردسر می انداخت. چاره ای جز حفظ کردن کلمه به کلمه نداشتم که مسلماً بی معنی بود.
اصل مطلب را در مدرسه می آموختم یاد گرفتم ادای هوشمند بودن علاقه نشان دادن و زندگی کردن را در آورم مثل همه یاد گرفتم دروغ بگویم، قد بکشم آدم بزرگسال کیست؟ کسی است که در گفتار و زندگی خود حضور ندارد.



دیدگاه کاربران