رمان توماژ سحر شعبانی
عنوان | رمان توماژ |
نویسنده | سحر شعبانی |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 542 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | سایت رمان بوک |
دانلود رمان توماژ اثر سحر شعبانی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
هم اکنون در سایت رمان ما بخوانید / داستان رمان درباره مردیه به اسم توماژ، توماژ یه مهندس سرآمد با یه شرکت موفقه که با زحمت شبانه روزی خودش و دوستش تونسته پیشرفت زیادی بکنه. اما اون یه هدف دیگه هم داره، اون هم برنده شدن تو یه مناقصه برای یه پروژه بزرگه که با همین بهانه به سرزمین مادری بر می گرده و با افرادی شریک میشه که روزی اون رو به بدترین نحو زمین زدن، اما در این بین اتفاقات زیادی می افته و رازهای زیادی برملا میشه که رفاقت چندین ساله و عهد محکم برادریشون رو دست خوش طوفان های سهمگین می کنه …
خلاصه رمان توماژ
پک محکمی به سیگارم زدمو از پس دود غلیظ و نفسگیرش که سیاهیش رو از دل نا آرومم گرفته بود به شهری که درست زیر پام هنوز زنده بود و مثل همیشه کام عمیقی از این همه سیاهی می گرفت خیره شدم….. از پشت شیشه مات و دودی اتاقم به آسمون دود گرفته چشم دوختم ….. گویی سیاهی همراه من بار سفر بسته بود و هم پای من به دل غربت زده بود ……
غربتی که هنوز هم بعد از پنج سال برایم نشد عادت، نشد روزمرگی …. مردمی که هیچ وقت براشون آشنا نبودم هیچ وقت همرنگشون نشدم، آسمونی که هر روز با زبون بی زبونی سرکوفت نفس های عاریه ایم و با مه و غبار همیشگیش بر سرم زده. گویی هر روز یادآور شده که سهمی از این آسمون و هوا نخواهم داشت … این شهر این آسمون این مردم مال من نبود ….. قلبم سنگین تر از همیشه گوشه سینم کز کرده بود و دستام حریصانه به تن زخمی همدم این روزام چنگ می زد …..
پوزخندی رو لبم نشست …. سیگار تنها همدم من که با سوختنش آروم می شدم….. آری باید می سوخت تا آروم شوم ….. تصویری بی رحمانه در نظرم جون گرفت و مشتم ناخوداگاه بهم گره خورد و نفس های سنگینم به شماره افتاد …… چشمم هوای باریدن کرده بود …. چه بد بود قانون گریه و مرد ….. چه بد که دستم کوتاه بود از چشمه اشکم تنها به خاطر مرد بودن ….. نر بودن …..
- انتشار : 21/08/1400
- به روز رسانی : 20/09/1403
سلام، رمان خیلی خوبی بود. دست نویسنده درد نکنه….. منتظر رمانهای بعدی هستم