رمان الهه ی خونین

رمان الهه ی خونین 1
عنوانرمان الهه ی خونین
نویسندهکیمیا وارثی
ژانرعاشقانه، معمایی، تراژدی
تعداد صفحه365
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک

دانلود رایگان رمان الهه ی خونین اثر کیمیا وارثی

دانلود رمان الهه ی خونین اثر کیمیا وارثی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

الهه ۲۰ ساله، به‌ همراه آلاله خواهر ۱۵ساله‌اش، در کنار مادر و پدر ناتنی‌ش زندگی می‌کنند، پدر و مادر آنها پنج‌سال پیش در تصادف فوت کردند و بعد از مدتی موندن در پرورشگاه، خانواده زمانی آن ها را به فرزند خواندگی قبول می‌کنند، اما بعدها الهه با پسری به‌ اسم آرش پارسا آشنا می شود؛ بعد از آن، اتفاقات عجیب و وحشتناکی برای آن ها می افتد! الهه هر روز، وقتی به اتاقش برمی‌گشت، پرهای مورد علاقه‌اش که همیشه عاشق جمع کردنشان بود؛ خونی شده، ریخته شدن روی تختش را می دید …

خلاصه رمان الهه ی خونین

آلاله در سالن رو بست و خواست سمت پله ها و اتاقش بره که من رو روی مبل داخل سالن دید و متوقف شد. – الهه اینجا چیکار میکنی؟ نگاهش کردم و گفتم: فکر کنم باید از تو بپرسم کجا بودی؟ استرس گرفت و این از چهره‌ش مشخص بود با تته پته :گفت – خب… همین جا… آم… کجا بودم؟ آهان خب رفته بودم… رودخونه.ضایع تر از این واقعاً؟ ابرویی بالا انداختم و گفتم: آهان رودخونه رفته بودی دیدار یار؟ چشم هاش گرد شد و من از جام بلند شدم و رفتم سمتش. روبه روش ایستادم و با لحن مهربونی گفتم:

آلاله عزیز من ببین، اگه سپهر محمدی رو دوست داری و یواشکی میری دنبالش، هیچ اشکالی نداره؛ اما من دلم میخواد به من بگی. سرش رو انداخت پایین و لبش رو گاز گرفت: ببخشید آبجی. لبخند زدم و دستش رو گرفتم و گفتم: عیب نداره خواهر جون؛ اما تکرار نشه دلم میخواد من هم محرم اسرارت باشم. نگاهم کرد و لبخند زد، بعد پرسید: حالا چجوری فهمیدی؟ لبخند شیطونی زدم و تای ابرویی بالا انداختم: به روش الهه ای. خندید و به بازوم مشت زد و گفت: اه اذیت نکن دیگه بگو بدو. خندیدم و گفتم:

– خب بابا. دیدم توی گوشیت که بهش پیام داده بودی. _بهتر بود بگی به روش فضولی -خب حالا تو هم بسه دیگه برو توی اتاقت بینم بچه پررو. اخم شیرینی کرد. – شب تولدت بداخلاق شديا! یهو تازه یاد امشب افتادم و قیافه ای زار به خودم گرفتم رفتم و روی کاناپه ولو شدم و نالیدم: وای آلاله… الهام میخواد امشب برای تولدم مهمونی بگیره دوباره. آلاله خندید و اومد روی مبل روبه روییم نشست و گفت: این که کار هر سالشه. نیشخندی زدم و گفتم:- آره واقعاً. همون لحظه صدای الهام که تندتند از پله ها

پایین می اومد بلند شد: الهه آلاله دخترا زود باشین بلند شین حاضر شین. اوه اوه چه قافیه بندی کرد. معلوم نیست باز چه خبره. به آلاله نگاه کردم و هردومون ریز خندیدیم که دوباره الهام صداش در اومد: الهه و آلاله! هر دومون همزمان گفتیم: جانم مامان؟ الهام پایین پله ها ایستاد و نگاهمون کرد و گفت: گفتیم بلند شین و حاضر بشینا. آلاله نگاهش کرد و پرسید: وای باز چرا؟ -مهمون داریم. متعجب گفتم: مهمونا که باید شب بیان.رفت سمت در سالن و گفت: ایشون هم مهمونن و اومدن تا تو دکوراسیون و

چیدن وسایل نظر بدن. هان؟! متعجب به آلاله نگاه کردم و از جام بلند شدم دنبال الهام راه افتادم و اون در سالن رو باز کرد و همون موقع اون پسره رو دیدم که دیروز دم رودخونه نجاتم داد. جیغ زدم و سریع دویدم داخل و پشت در مخفی شدم. آلاله با چشم های گرد نگاهم کرد و الهام برگشت داخل و متعجب بهم خیره شد و پرسید: – چته الهه؟! – روسری نداشتم وای خدا! با چشم های گرد نگاهم کرد و من مبهوت پرسیدم: این کی بود؟ _همونی که گفتم برای تعیین و نظارت دکوراسیون اومده…

دانلود رمان الهه ی خونین
1.98 مگابایت
PDF
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان الهه ی خونین هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان الهه ی خونین

لطفا پس از مطالعه رمان الهه ی خونین نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: نمیشه متن رو انتخاب کنی
کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک