رمان با نگاهت آرامم کن

رمان با نگاهت آرامم کن 1
عنوانرمان با نگاهت آرامم کن
نویسندهفاطمه تبریزیان
ژانرعاشقانه، کلکلی
تعداد صفحه409
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رایگان رمان با نگاهت آرامم کن اثر فاطمه تبریزیان

دانلود رمان با نگاهت آرامم کن اثر فاطمه تبریزیان به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

آناهید، که سال ها دور از وطن زندگی کرده، بعد از مرگ خواهرش برای پیدا کردن قاتل او به ایران می آید، در گیر و دار جستجو، پسر عموی او علیرضا با پسری تصادف کرده، که پسر فوت می کند و حالا آناهید وارد دردسر و مشکل جدیدی می شود و …

خلاصه رمان با نگاهت آرامم کن

سه هفته بود که خونه عمو بودم… تو این سه هفته با این که اصـلا حوصله ندا شتم با علی کل تهران و گشتیم… عمه اینا زیاد به خونه عمو می آمدن چند بار هم ازم دعوت کردن که به خونشون برم ولی من در کمال ادب دعوت شونو رد کردم آخه خونه عمو راحت تر بودم… چون عمو خیلی شبیه بابا بود… زن عمو هم یه جورایی مادرم حساب میشه… اخه با علیرضا خواهر و برادر رضایی هستیم… علیرضا خیلی سعی می کرد که با مسخره بازیاش منو بخندونه ولی من فقط میتونستم خنده های

مصنوعی تحویلش بدم… خودشم می فهمید که خنده هام مصنوعيه… ارشام همیشه میگه وقتی میخندی چشاتم میخنده ولی الان این چشـم ها خیلی وقته سرد و بی روح شده. – سلام عمو جون خوبین؟ عمو سرشو از روی روزنامه بالا آورد و نگاه با محبتی بهم انداخت – سلام دختر گلم چه عجب خونه ای. به طرفش رفتم و بوسه ارومی روی گونه عمو نشوندم… روی مبل روبه روی عمو نشستم. -خب راستش عمو جون براتون یه زحمتی داشتم. -زحمت چیه عزیزم تو رحمتی… بگو دخترم -عمو راستش

دنبال یه دفتر برای محل کارم… عمو به میان کلامم پرید: یعنی میخوای ایران بمونی. به چشم های مهربونش نگاه کردم… لبخند کم جونی زدم: فعلا که میخوام بمونم البته… – عمو باز به میون حرفم پرید: خیلی خوشحالم… خیلی… تو نگران چیزی نباش بهترین و اوکازیون ترین دفتر و برات گیر میارم: ممنون عمو جون پس من برم با وکیلم نریمان صحبت کنم تا کارا رو انجام بده. عمو با گفتین این حرف از روی مبل بلند شد و به اتاقش رفت، انگار همه چیز تو خواب و خیال بود… همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد…

دو هفته گذشته بود، تو این دو هفته من و فرناز ( دختر عمم ) دنبال وسایل لازم برای دفتر بودیم… دو هفته ای که برای من کسل کننده ترین روزها رو در بر داشت و برای فرناز شادی… دو هفته ای که علیرضا رو ندیده بودم و عمو و زن عمو خونه نبودن و من خونه عمه مریم به سر میبردم داشتم قاب عکس رو روی میز می گذاشتم -فرناز اتفاقی افتاده؟ فرناز که در حال مرتب کردن قفسه ها بود -نه چه اتفاقی؟ -اخه احساس می کنم اتفاقی افتاده ولی کسی نمی خواد من چیزی بفهمم! -وای آنی تو دیگه شورشو در آوردی…

رمان با نگاهت آرامم کن
1.99 مگابایت
PDF
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان با نگاهت آرامم کن هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان با نگاهت آرامم کن

لطفا پس از مطالعه رمان با نگاهت آرامم کن نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
MHNZ
1 سال قبل

سلام و خسته نباشید به نویسنده
هنوز رمان رو نخوندم ولی وقتی دانلود کردم اول که اسم رمان با نگاهت آرامم کن نبود و دوم اینکه نویسنده هم یک شخص دیگست ؛ لطفا رسیدگی بشه

error: نمیشه متن رو انتخاب کنی
کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک