رمان اوراکل

عنوانرمان اوراکل
نویسندههما پور اصفهانی
ژانرعاشقانه، معمایی، دلهره آور
تعداد صفحه1294
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان اوراکل اثر هما پور اصفهانی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید لینک مستقیم رایگان

مهرداد که متهم به قتل دوستش الیاس است، از دست پلیس می‌گریزد تا برای اثبات بی گناهی خود فرصت بخرد و مدرکی جمع کند، اما نامزد اجباری او مارال، مهرداد را پیدا می‌کند تا با آشکار کردنِ مخفیگاه مهرداد او را راضی به طلاق و جدایی کند …

خلاصه رمان اوراکل

زیر نگاه آن زن چاق بامزه با لپهای گل انداخته داشتم آب می‌شدم تک سرفه ای که زد سرم را که پایین انداخته بودم بالا آوردم. _چند شب می‌خوای بمونی؟ چند شب می‌خواستم بمانم؟ خودم هم نمی‌دانستم اگر به من بود که ترجیح می دادم همان جا نزدیک کلبه مهراد صباغ شبم را صبح کنم تا مبادا گمش کنم اما من چنین دل و جرئتی نداشتم که وسط جنگل کشیک او را بکشم برای همین هم پرسان پرسان به این زن رسیده بود که نزدیک به همان جایی که مهراد پنهان شده بود کلبه اجاره می‌داد‌. زن منتظر به من

خیره مانده بود و من لال شده بودم ولی بالاخره که باید حرفی می‌زدم! برای همین هم آب دهانم را قورت دادم و گفتم: شما روی دو سه روز حساب کنین فعلا. خواستم بیشتر بمونم خبر میدم. زن انگشت اشاره اش را بالا آورد و گفت: ببین دختر برای من شر نشی‌ ها فراری مراری نباشی پای پلیس و پدر عصبانی و برادر غیرتی رو باز کنی به اینجا یهو، همین که بدون کارت ملی کلبه رو بهت دادم برو خداتوشکر كن. دلم برات سوخت. خنده ام گرفت. به چه چیزها فکر می‌کرد. خندیدم و گفتم: نه خانم خیالتون راحت من

خبرنگارم. اگه می‌خواین تا کارتم رو نشونتون بدم. زن گردن کشید به سمت منی که داشتم داخل کیفم را زیر و رو می‌کردم تا کارتم را پیدا کنم همین که کارت پیدا شد و به سمتش گرفتم سریع کارت را قاپ زد و تند تند همه نوشته هایش را خواند. تازه آن لحظه بود که خیالش راحت شد. از جا برخاست فانوس کنار دستش را هم برداشت و گفت: خب اینو زودتر می‌ گفتی که اینقدر هر دو نفرمون علاف نشیم. پاشو بیا دختر شانست یکی دو تا کلبه خالی دارم از صدای واق واق سگ و زوزوه گرگم وحشت نکن اینورا نمیان …

دانلود رمان اوراکل
6.98 مگابایت
PDF
Picture of Mehdi Ansari
Mehdi Ansari
من، مهدی انصاری، مدیر و بنیان‌گذار رمان بوک (RomanBook.ir)، با عشقی ژرف به ادبیات فارسی و جهان، بستری برای گردآوری، ویرایش و عرضه رمان‌های فارسی و خارجی و همچنین پرورش نویسندگان فراهم کرده‌ام. هدف و رسالت من، حفظ اصالت و ترویج ادبیات داستانی فارسی و پیوند دادن قلم‌ها و اندیشه‌هاست. رمان بوک نه یک سایت، بلکه آرمانی برای شکوه دوباره ادبیات فارسی است.
دیدگاه کاربران درباره رمان اوراکل
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
shila
shila
1 سال قبل

با سلام و احترام خدمت نویسنده محترم
من این کتاب رو طبق نظرات خوندم. متاسفانه داستان پر از سوتی بود و خیلی جاها غیرمنطقی بود. بنظر من ارزش یک بار خوندن هم نداره و وقت تلف کردنه.

Passenger
Passenger
پاسخ به  نجمه
2 سال قبل

اینا که عقد بودن گیر پسره واسه صیغه چی بود ؟

Vamiri
Vamiri
پاسخ به  حديث
2 سال قبل

عزیزم خواهرش بود خوب عباس دایی حسین میشد دیگه ، حتما نقشه در مورد الیاس فرق کرده بوده،چرا مهرداد با حسین تماس گرفت هم حتما از قبلا تو ذهن مهرداد بود مقدمتاس ولی عجب داستانی بود

Vamiri
Vamiri
2 سال قبل

سلام
این رمان واقعا ارزش خوندن داشت من که لذت بردم از غیر قابل پیش بودنش دست نویسنده عزیز درد نکنه خیلی دوست دارم اگه جلد دوم داره بخونم‌

حديث
حديث
2 سال قبل

ممنون از خانم پوراصفهاني بابت نوتن اين رمان.
اين متنم اسپويل داره اگر كسي نخواست از داستان چيزي بدونه نخونه لطفا.
خيلي گاف داشت داستان مخصوصا اخرش انگار بهم ديگه زده شده يود كه تموم شه. نازنين خواهر عباس بود يا دختر خواهرش؟؟؟ توي اعترافش ميگه برادرم عباس ولي توي صحبت با حسين ميگه دايي عباس. اگر خواهر عباس باشه كه قاعدتا الان ميبايست سنش بسيار بالا و زن پيري ميبود و اگر دختر خواهرش ميبود اين همه كينه و عداوت و دشمني براي يه دايي كه از قضا خودش هم مقصر بوده و حتي اين به سن زيادي هم نبوده نازنين خيلي خيلي زيادي بود و اغراق آميز.
يه مشكل ديگه كه داشت حسين از كجاا ميدونست كه مهرداد باهاش تماس ميگيره كه طبق نقشه نازنين جلو رفتن.
و سوم اينكه چرا الياس رو نكشتن اينا كه اين همه حساب شده طي اين همهه سال نقشه كشيده بودن و دم همه رو با پول گذرونده بودن.
اولش خوب بود ولي اخرش به معناي واقعي خراب.
بازم ممنون و خسته نباشيد

پریسا
پریسا
2 سال قبل

خیلی سوتی داشت خییییلی، اصلا به دلم ننشست.

هستی
هستی
2 سال قبل

اول تشکر میکنم بابت قلم زیباتون
دوم اینکه خیلی جاها شگفت زده شدم مثل اینکه خانم پور اصفهانی به سوپرایز کردن علاقه زیادی دارن
سوم سر صفحه ی آخر دلم میخواست سرمو بزنم توی دیوار آخه چرااا؟ و می‌دونم تا مدت ها ذهن من درگیر این رمان میمونه و یکی از رمان هایی هست که فراموشش نمیکنم خیلی عالی میشه اگه خانم پور اصفهانی جلد دوم این رمان رو هم بنویسن
بازم تشکر میکنم انشاالله موفق باشید

mobina01
mobina01
2 سال قبل

واقعا ذهن خلاقی دارید نویسنده عزیز که این داستان رو خلق کردین واقعا همه ی اثارتون زیباست .

maedeh81
maedeh81
3 سال قبل

خیلیییی عالی بود احسنت به این نویسنده که اینقد قسنگ ذهن رو درگیر کرد و همچین داستانی رو با ذهن خلاق نوشته ان

نجمه
نجمه
3 سال قبل

منم نفهمیدم اینا قبلا باهم عقد کرده بودند انگار ولی تو رمان نبود احتمالا حذف شده این قسمتش

نجمه
نجمه
پاسخ به  mar
3 سال قبل

منم نفهمیدم اینا قبلا باهم عقد کرده بودند انگار ولی تو رمان نبود احتمالا حذف شده این قسمتش

mar
mar
3 سال قبل

فقط بگین کی و چطوری اینا باهم عقد کردن؟کدوم مهمونی؟ چیشده واقعا؟ چرا حذف شده خیلی از بخش ها؟

نجمه
نجمه
3 سال قبل

سلام رمان خیلی قشنگی بود ولی آخرش ی جوری بود خیلی پیچیده شد جلد دوم نداره این رمان؟؟؟؟