دانلود رمان بازی زندگی اثر فرین فخر آبادی
دانلود رمان بازی زندگی اثر فرین فخر آبادی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
امیر حکیمی تاجر معروف فرش ایرانی و صاحب برند حکیم بافت تبریز، مردی که ندانسته عاشق میشود، عاشق دختری اشتباه، دختری که مادرش عشق اول پدرش بود و مسبب مرگ ناحق مادرش، همه دنیاش خراب میشود و امیر میماند بین یک دو راهی، یک دورهای سخت بین دلی که رفته برای مارال و خون مادری که روی زمین مانده …
خلاصه رمان بازی زندگی
“مارال” چمدونم و تحویل گرفتم و کوله ام رو هم انداختم رو دوشم و از فرودگاه اومدم بیرون. پاییز تبریز از تهران خیلی خنک تر بود و این برای منی که از گرما متنفر بودم یه شانس بزرگ محسوب میشد. تاکسی گرفتم و اسم هتلی که قبلا از تو سایت رزرو کرده بودم و گفتم و تا رسیدن به هتل چشمام رو بستم. نمیدونم ته این راهی که از الان شروع شده چی میشه، اما همهی امیدم اینه که خانواده مامانم یه خانواده دوست داشتنی باشن که راحت بشه باهاشون ارتباط برقرار کرد چون من شاید در ظاهر شاد و شیطون باشم اما همیشه
تو اولین برخورد هام با آدم دچار استرس میشم مثلا ضربان قلبم زیاد میشه یا کف دستام عرق میکنه یا لکنت میگیرم در بدترین حالت ممکن که هول میشم کلمات یا حروف رو جا به جا میگم. هیچ وقت اولین قراری که با نیما رفتم کافی شاپ رو فراموش نمیکنم وقتی گارسون اومد سفارشاتمون رو بگیره من هول شدم و کلمات رو جا به جا گفتم… خلاصه که از خجالت حرفم تا دو هفته با نیما حتی حرفم نزدم و خب از اون به بعد پام رو تو هیچ کافه ای نذاشتم و البته که هیچ وقت دیگه شیر و با کیک نخوردم با صدای راننده که میگفت
به هتل رسیدیم خانوم چشمام رو باز کردم و از ماشین پیاده شدم. آقای راننده بهم کمک کرد تا چمدون رو از صندوق عقب درآرم و منم بعد از حساب کردن پولش و تشکر به سمت ورودی هتل راه افتادم بعد از گرفتن اتاق و یه دوش یک ربعه ساعت حدود ۹ بود که برای شام رفتم رستوران هتل، غذاش خیلی خوب نبود اما خب خوب بود. بعد از برگشتن به اتاق لپ تاپم و روشن کردم و به اینترنت اتاق وصل شدم و تو سایتای اینترنتی خرید و اجاره خونه دنبال خونه گشتم اما چون با هیچکدوم از محله های تبریز آشنا نبودم نمیدونستم …