رمان محصور

رمان محصور 1
عنوانرمان محصور
نویسندهکیمیا صباغ
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه522
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رایگان رمان محصور اثر کیمیا صباغ

دانلود رمان محصور اثر کیمیا صباغ به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

گر بگویم که تو در خون منی بهتان نیست حاصلی از هنر عشق تو جز حرمان نیست‌ آه از این درد که جز مرگ منش درمان نیست این همه رنج کشیدیم و نمی‌دانستیم که بلاهای وصال تو کم از هجران نیست آن چنان سوخته این خاک بلاکش که دگر انتظار مددی از کرم باران نیست به وفای تو طمع بستم و عمر از کف رفت‌آن خطا را به حقیقت کم از این تاوان نیست این چه تیغ است که در هررگ من زخمی ازوست‌ گر بگویم که تو در خون منی بهتان نیست رنج دیرینه انسان به مداوا نرسید علّت آن است که بیمار و طبیب انسان نیست …

خلاصه رمان محصور

می‌دانست، می‌دانست حاج علی باز هم دست به جیب نمی شود اما چه می‌کرد؟ این تیری در تاریکی بود که شاید به هدف می‌رسید. چند روز دیگر دادگاهی اش بود. می‌دانست حکمش اعدام است اما دلش را به حبس ابد خوش کرده بود سرش را روی میز گذاشت صدای کشیده شدن درو باز شدنش با صدای قدم های فردی به گوش هایش رسید حاج علی بی هیچ حرفی روبه رویش نشست سرش را بالا آورد، با دیدن حاج علی لبخندی زد و زمزمه کرد: الان خوشحالی مگه نه حاجی؟! خوش حالی که پسرت برای خسیس بازی تو افتاده

سینه قبرستون؟! خوشحالی که نوه ات تا چند وقته دیگه سرش میره بالای دار؟! حاج علی تسبیحش را در جیب کتش گذاشت: تاوان کاری که کردی رو داری پس میدی. دستانش مشت شد. -پسرت بود به اونم رحم نکردی برای اون دست به جیب نشدی، ولی واسه غریبه چی بگم که دست به خیری! دستی بر روی محاسنش کشید و گفت: پسرم حرمت شکوند گفته بودم که دور پریناز رو خط قرمز بکش. در چشمان پریزاد خیره شد و ادامه داد: مگه کشید؟ پنهونی پریناز رو عقد خودش در آورد. نفس عمیقی کشید حاج علی بی توجه

به کلافه بودن پریزاد ادامه داد: اون راهشو کج رفت منم هرچی راه برگشت بود رو قطع کردم الان به اصرار اون بازپرسه اینجا نشستم. حاج على جز بحث های تکراری چیزی برای گفتن نداشت. -این قضیه مال خیلی سال پیشه حاجی، قرار نیست اگه کسی عین شما نبود شمر باشه و شما امام زاده بابام راهی رو رفت که قلبش بهش فرمون می‌داد. می‌ دونستم باز هم دست به جیب نمیشی گفته بودم جز سنگ رو یخ کردن هیچ کاری بلد نیستی حاجی با خودت خلوت کن بلکه خدا زد پس کلت و متوجه سن و سالت شدی متوجه شدی …

دانلود رمان محصور
3.59 مگابایت
PDF
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان محصور هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان محصور

لطفا پس از مطالعه رمان محصور نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک