دانلود رمان حرارت تنت اثر 🔥 کوثر شاهینی فر
دانلود رمان حرارت تنت اثر 🔥 کوثر شاهینی فر با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
همزمان با فرارِ نهان از یک ازدواج اجباری، عروس مسیح نیز که قبل از ازدواجشون باردار شده، در شب عروسی فرار میکنه. در یک شرایط خاص و بالاجبار این دو مجبور به ازدواج باهم میشند. یه رمان همخونه ای جذاب که با وجود سه تا رفیق و فامیلِ مسیح جذابتر هم میشه!
خلاصه رمان حرارت تنت
کسری: من نمیفهمم تو بحثای هیجانی چرا ما نره خریم، منتها بحثه کمک و بدبختی میشه ما تاج سریم؟! اهورا سر جاش میشینه و میگه: آخ که دنیا بی ماهنوش چه لذتی داره، البته ببخشید زن عموها ! ماهرخ روی مبل میشینه و میگه: تو چرا گریه کردی؟ بی مقدمه میپرسه و من نمیدونم چی بگم… همه سمت من نگاه میکنن که: میگم خــ… خب من فقط دلم برای خانواده م تنگ شده بود! راست گفتم و واقعا دلم تنگ شده برای خونه… ماهرخ با لبخند از جا بلند میشه و میگه: پاشو… پاشو بریم آشپزخونه یه چایی یه چیزی بیاریم
برای مهمونات. همین لحظه اهورا میزنه روی پیشونیش و بی حواس میگه: صبحونه نخورده… سودابه: کی صبحونه نخورده؟ هول میشه و نمیدونه چی بگه و آخر سر میگه: منظورم اینه صبحونه نخوردم… پسرا و من نفس عمیقی میکشیم که ماهرخ دستم رو می.گیره و با هم به آشپزخونه میریم… من حتی جای وسیله ها رو نمیدونم و ماهرخ میگه: تو بشین عزیزم… چرا باید بشینم؟ من عادت ندارم بزرگتر جلوم کار کنه و بشینم… بی بی ایلگاره بیچاره توی ترکیه همین بساط رو با من داشت و بابا چقدر جفتمون رو دعوا
میکرد! خدایا چقدر دلم میخواد برگردم خونه مون… میگم: من انجام میدم شما برین بشينين. ماهرخ: خوب نیست زیاد کار کنی، یادش بخیر سر سودابه و داداشش که باردار بودم حاجی نمیذاشت تکون بخورم. نفس عمیقی میکشه و اشک تو چشاش جمع میشه… سر در نمیارم از چی حرف میزنه.. نمیدونم چه جوابی بدم که مسیح به آشپزخونه میاد و کنارم وایمیسه.. کمی یه وری سمت من خم میشه تا هم قدم بشه.. لبم رو گاز میگیرم که رو به ماهرخ میگه: منم بهش میگم دست به چیزی نزنه… واسه خانومای باردار خوب نیست …
قشنگ بود
تخیلی ولی سرگرم کننده بود😄😄😄