رمان زلزله مخرب
عنوان | رمان زلزله مخرب |
نویسنده | ساحل بهنامی (راز.س) |
ژانر | عاشقانه، تخیلی، پلیسی |
تعداد صفحه | 360 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود رمان زلزله مخرب اثر ساحل بهنامی (راز.س) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
سها بعد از هفت به ایران میآید، بدون اینکه بداند امیر فروتن مامور زبدهی پلیس ماموریت دارد تا تمام برنامه ها و رفت و امد سها را کنترل کند و به دلیل اصلی برگشت او به ایران پی ببرد، اما همه چیز درست و با برنامه پیش نمیرود …
خلاصه رمان زلزله مخرب
‘امیر’ لبخندی به روم زد نگاهی به شاهرخ انداختم که نگاهش به دنبال چیزی میگشت سعید رو به رومون قرار گرفت دست هر دومون و به گرمی فشرد: چطورین بچه ها… شاهرخ کمی خم شد: استرس دارم بجون سعید تا حالا با یه دختر مسابقه نداده بودم. دست روی شونه اش گذاشتم: چرت و پرت نگو شاهرخ… اونم یکیه مثل بقیه.. به خودت اعتماد داشته باش. سعيد هم حرفامو تایید کرد. بعد از تصمیماتی که با سروش گرفتیم قرار شد فقط من و اون تغییر نام بدیم و شاهرخ و نسیم و رها با همین اسم به کارشون ادامه بدن از طرفی اشنایی قبلی سعید و شاهرخ به نفعمون تموم شد. بالاخره با
دعوت سعید به راه افتادیم به دنبال سعید به چند نفری که دور یک میز جمع شده بودند رفتیم. رو به دختری که میان جمع بیشتر از بقیه خودنمایی میکرد اشاره کرد: سونا و اینم شاهرخ. شاهرخ لبخندی زد و دستش و جلو برد. دختر چند لحظهای مکث کردو به تکون دادن سرش اکتفا کرد. پوزخندی روی لبم نشست. به دست خشک شده شاهرخ نگاه کردم و به سرعت قدمی پیش برداشتم: تنهایی بازی میکنید؟ متعجب پرسید: انتظار بیشتری دارین؟ به جای من شاهرخ جواب داد: منو دوستم میخوایم باهم بازی کنیم میتونید یه رفیق برای خودتون پیدا کنین. کاملا معلوم بود صورتش درهم رفت.
-من بازی میکنم. همه به عقب برگشتیم. دقیقا همون چیزی که میخواستیم. لبخندی روی لبم نشست و با ابروهای بالا رفته نگاهمُ بهش دوختم. سونا کنارش قرار گرفت: سها واقعا میخوای بازی کنی؟ نگاه خیره اشو تو چشمای خواهرش دوخت: بهم اعتماد داری؟ سونا به ارومی سر تکون داد و باعث شد ادامه بده: بیا مثل همیشه با هم بهترین کارو انجام بدیم. من و تو با همیم به خودت اعتماد داشته باش. سونا دستاشو باز کرد و تقریبا تو آغوشش پرید. شاهرخ بهم نزدیک تر شد: بابا این دو تا خواهر هر کدوم از اون یکی جذاب تره ها. برگشتم و پس گردنی بهش زدم: دیگه خیلی بی ادب شدی …
- انتشار : 21/10/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403
رمان متوسطی بود