رمان بوی جنگل های افرا

رمان بوی جنگل های افرا 1
عنوانرمان بوی جنگل های افرا
نویسندهزیبا سلیمانی
ژانرعاشقانه، هیجانی
تعداد صفحه1070
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک

دانلود رایگان رمان بوی جنگل های افرا اثر زیبا سلیمانی

دانلود رمان بوی جنگل های افرا اثر زیبا سلیمانی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

قصه سه دوست و سه خانواده است که گذشته مشترکی با هم دارند و فرزندانشان دوستی عمیقی با هم‌دارند که در خِلال این دوستی، سیاوش و ارسلان از افرا خواستگاری میکنند سیاوش و افرا عاشق و معشوق هستند و ارسلان حاضر به درک این مسئله نیست چون خودش هم عاشق افرا شده، جواب افرا، شیرازه زندگی هر سه خانواده از هم میپاشد! حوادثی رخ می‌دهد که رازهای گذشته بر ملا میشود و …

خلاصه رمان بوی جنگل های افرا

من و ارسلان از کودکی با هم بزرگ شده بودیم و بهترین و صمیمی ترین دوستان هم بودیم .من شمار دوست های ارسلان را داشتم و می دانستم مثالا فلان روز که به مهمانی یکی شان رفته برایش هدیه چه خریده و آخرین بار که ماشینش را عوض کرده چقدر سرش کلاه رفته وحتی می دانستم گاهی شب ها برای خوابیدن نیاز دارد به خوردن قرص آرامبخش و از آن طرف ارسلان آمار کراش های من را داشت می دانست برای نگفتن خیلی حرف ها به مامان ملیحه از چه ترفندهایی استفاده میکنم و یا فلان عطرم را به چه قیمتی خریدم و به همه چه قیمتی را گفتم وحتی می دانست وقتی مامان

ملیحه خیلی خیلی مرا با سخت گیری هایش اذیت میکند گاهی سیگار هم میکشم .هیچ حرفی بینمان پنهان نبود اما از یک جایی به بعد از وقتی که بزرگتر شدیم یک قراری با هم داشتیم چهارشنبه شب ها با هم پیامک بازی می کردیم، بدون قضاوت، بدون پیش داوری و حتی بدون دخالت در نظرات همدیگر، حرف های هم را می شنیدیم و گاهی حتی فقط شنونده بودیم .اسم این چت ها را که بیشتر مواقع نقش کاتالیزور را برای ما داشت و ما بعد از آن یک تسویه ی روحی می شدیم را گذاشته بودیم رنگرزی .درست مثل رنگ کردن کلاف نخ های یک فرش، این چت ها به ما جهت می داد،

خام وارد می شدیم و بعدش گاهی خاکستری بودیم و گاهی قرمز و گاهی سبز و آبی ..این خم رنگرزی بود که تعیین می کرد روح ما بعد از خروج از این چت ها چه رنگی شود .در یک قرار داد از پیش تعیین شده ما بعد از این چت ها هرگز هرگز به صورت مستقیم راجه به آن ها حرف نمی زدیم و دنیای این چت ها را با دنیای حقیقیمان قاتی نمی کردیم . ارتباطی که سیاوش هرگز نخواست وارد آن شود، اصلا همین فاصله گرفتن های سیاوش مرا عصبی می کرد و ارسلان را پر مدعاتر.آن لحظه نیاز مبرمی داشتم در مورد خواستگاری عجیب سیاوش با ارسلان حرف بزنم. ــ نه تا چهارشنبه چهار روز مونده!

کمی فکر کرد و بعد دستی به یقه ی لباسش کشید و گفت: ــ نگران شدم! ــ نباش! لبخند روی لبش برگشت و گفت: ــ پس منتظرتم. _ارسلان؟ ــ جانم!! ــخواهش میکنم اون ویلچر رو نده به مامان شکوفه. کلافه چنگی به موهایش زد: ــ افرا جان مامان شکوفه ویلچرش خرابه، سیا هم نذاشت حقوقش رو زیاد کنم گفت مگه من چه فرقی با کارگرهای دیگه دارم، وام هم نگرفت، میگی من چیکار کنم؟ ــ سیاوش بلده مشکلش رو خودش حل کنه. ــمامان شکوفه فقط مادر سیاوش نیست.. ــ هفته ی بعد سیب چینیه سیاوش حتما یه فکر واسش داره.. این را که گفتم بند دلم پاره شد و صدای سیاوش توی گوش جان گرفت: هفته ی دیگه اگه جوابت مثبت بود شال سبز بپوش واسه مراسم سیب چینی…

دانلود رمان بوی جنگل های افرا
5.33 مگابایت
PDF
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان بوی جنگل های افرا هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان بوی جنگل های افرا

لطفا پس از مطالعه رمان بوی جنگل های افرا نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
شیما
8 ماه قبل

قلم نویسنده قوی بود ولی بار غم داستان خیلی زیاده واینکه اتفاق های بعدی رو جلو جلو و زودتر روایت میکرد اصلا مورد پسند من نبود انگار قسمت های بعدی یه سریال رو که ندیدی زوتر واست تعریف کنن البته این متدسلیقه من نیست و نظرات متفاوته دوست ندارم در حین داستان خبرهای آینده رو بگن مخصوصا که منفی باشه به هر حال روی قوی بودن قلم نویسنده تاکید میکنم

Mahi
9 ماه قبل

خیلی دوسش داشتم عالی بود
قلمتون روا نویسنده جان😍

error: نمیشه متن رو انتخاب کنی
کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک