دانلود رایگان رمان تابوشکنی عاشقانه اثر کیوان عزیزی
دانلود رمان تابوشکنی عاشقانه از کیوان عزیزی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
با شما کاربران عزیز هستیم در داستان پر فراز و نشیب هلیا، دختر و فرزند آخر خانواده ای متمول و خوب که آرزوی تحصیلات در تهران و استقلال خود می باشد، دست تقدیر سینا، مهندس عمرانی که پسری متعصب و خودساخته و مغرور، پسر یکی از تاجران معروف شهر می باشد را مقابل هلیا قرار می دهد، مادر سینا اصرار به ازدواج این دو با هم دارد، در حالی که سینا به همکارش نازنین علاقه دارد تن به خواسته اجباری والدینش می دهد و با انباری از خشم و تنفر که …
خلاصه رمان تابوشکنی عاشقانه
ظهر كه هليا به خونه اومد، مادرش در آشپزخونه مشغول تدارک ناهار بود، با وجود خستگي زياد، سلام بلند بالايي گفت و منتظر جواب نموند … يك راست به طرف اتاقش رفت، و با لباسهاي مدرسه روي تخت ولو شد ، طولي نكشيد پلكهاش روهم افتاد، واقعا براش سوال بود! چرا اينطور برنامه ريزي ميكردن؟! همه درسهاي سخت رو براي دانش آموز سال آخر كه كنكور هم داره در يک روز گذاشتن!
طوري روزهاي يكشنبه درساش فشرده بودن كه در زمان تفريح و استراحت فرصت نميشد جمع ثابت دوستانشون دور هم جمع بشن … ظهرم بي معطلي و با خستگي راهي خونه شده بود … مادرش چندين بار صداش زد!! وقتي جوابي نشنيد، به اتاق هليا رفت و در رو باز كرد ،همونطور كه حدس مي زد او رو غرق در خواب ديد … اونم با لباسهاي مدرسه! با وجودي كه بارها و بارها به هليا و حامد در اين مورد تذكر داده بود … ولي ظاهراً بي فايده بود … با لبخندي بر لب و با لذّت به صورت معصوم دخترش نگاه كرد و فكر كرد دختر كوچولوش چقدر زود بزرگ شده و اينهمه خواهان پيدا كرده!
اولين و سرسخت ترين شون پسر عموش “فرشاد” بود كه بارها مستقيم و غير مستقيم موضوع رو مطرح كرده بودن ، ولي از اونجايي كه نظر دخترش رو در اينمورد ميدونست ، خواستگاري فرشاد زيادم براش مهم نبود، بقيه خواستگارا يا پدرشون همكاراي پدر هليا و از بازارياي سرشناس و معتبر شهر بودن ،و يا كساني كه در مهمون يهاي زنونه مي ديدن و خواهانش ميشدن …
قلم زیبا و روان و داستانی خوب
یخلاصه و رمان یکی نیستند….لطفا رسیدگی کنید
چرا خلاصه داستان یه چیز هست
خود رمان یه چیز دیگه 🤔🤔
عالی عالی عالی بووود