دانلود رایگان رمان تمام من اثر مرضیه قنبری
دانلود رمان تمام من اثر مرضیه قنبری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
تيام كه گه گاه براي خبر گرفتن از پرستارش، پروين، به خانه آن ها ميرود، از دخترك همسايه كه به تازگي به اين ساختمان نقل مكان كرده اند، خوشش ميآيد، اما زخمي كه قبل از اين آشنايي بر سر بي مهري مادرش و بي وفايي معشوقش، رها، بر قلبش نشسته است، او را از ابراز علاقه به ساينا باز مي دارد. از طرفي ديگر عقد موقت و مخفيانه تيام با دختري به نام شبنم كه تنها براي نجات او از آوارگي صورت گرفته است، داستان اين دلدادگي را پيچيده تر ميكند …
خلاصه رمان تمام من
نزدیکهای غروب بود که به خانه باغ رسید. پشت در ایستاده بود که نفس عمیقی کشیدو عطر گل و گیاهی که از سر دیوار درون کوچه خزیده بود را به مشام کشید. نگاهی به انتهای کوچه و پیرمردی که سنگک به دست پیش میآمد انداخت و زنگ را فشرد. گلبرگ در چوبی و پهن خانه را به رویش گشود. سلامی گفت و به درون کوچه سرک کشید که ساینا بیاختیار رد نگاهش را تعقیب کرد: منتظر کسی هستی؟ نگاهش را از کوچه گرفت که به چشم های ساینا داد: ماهان هم زنگ زد گفت همین دور و برهاست. گفتم لاید با هم اومدین! پایش را
روی پله های منتهی به حیاط گذاشت: خودم اومدم.. با دیدن بقیهی افراد خانوادهی ضرغام که در حیاط با صفای خانهی پوراندخت جمع بودند سلام بلندی گفت و به طرفشان رفت. اردلان طبق معمول مشغول آب دادن و رسیدگی به باغچه بود که نگاهی به جانبش انداخت و لبخندی هم روی لبش نشست: سلام دخترم خسته نباشی. به زحمت لبخندی زد و زیر لب ممنون گفت هیچ وقت محبت های این چنینی اردلان به دلش نمینشست. پوراندخت به همراه دخترها و عروسش به روی تخت بودند و هندوانهی قرمزی جلوی روی شهرزاد
بود که برش های منظمش را توی ظرف میچید. کیوان روی پله های منتهی به ساختمان نشسته بود و همین که ساینا مقنعه اش را از سرش بیرون کشید و کنارش نشست، گردن کیوان نیم تابی خورد: چرا این قدر دیر اومدی دایی؟ دستی به موهای نامرتبش کشید: چهارشنبه ها بعد از ظهر کلاس دارم… یاسمین کجاست؟ کیوان سری به افسوس تکان داد. -رندون بردنش دایی جون! همه خندیدن و پوراندخت اخم تصنعی کرد: شورش و در آوردی کیوان! انگار آسمون سوراخ شده دخترهای تو افتادن پایین! بعد هم نگاه ساینا کرد …