دانلود رمان حکم امیر اثر راضیه درویش زاده
دانلود رمان حکم امیر اثر راضیه درویش زاده به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
آهو از بچگی عاشقِ پسر عموش شاهرخ است، درست زمانی که بعد از کُلی فراز و نشیب پدر آهو با ازدواجشان موافقت میکند، پسر خان”امیر” که تازه از خارج برگشته از آهو خواستگاری می کند و همه چیز به یک باره بهم می ریزد، رویاهای آهو با خودکشی شاهرخ ویران میشود و آهو میماند با دلی غم زده و پر از نفرت! او امیر را مسبب مرگ شاهرخ میداند از این رو تن به ازدواج با امیر میدهد و …
خلاصه رمان حکم امیر
با صدای زنگ پیام گوشی اش نگاهش را از سقف گرفت و با عجله چنگی به گوشی زد تا جواب شاهرخ را به پیشنهاد فرارش بخواند. پیام شاهرخ را که دید وحشت زده بر جایش نشست صدای فریاد لرزان و ترسیده ش در خانه پیچید. -مااامااان.. میخواست بلند شود اما جان در پاهایش نبود مریم سراسیمه وارد اتاق شد. -چی شده آهو آهو؟ برای بار دوم که صدایش زد آهو به خود آمد گوشی از دستش افتاد و هراسان به سمته در دوید انقدر به سرعت دوید که مادر و پدرش را پشت سر خود جا گذاشت. ابراهیم که تازه از
کار برگشته بود عصبی داخل خانه شد. -مریم مریممم این دختر باز کجا… -ابراهيم ابراهيم… مریم که گوشی آهو میان دست های لرزانش بود دوان دوان خودش را به همسرش رساند و گوشی را سمتش گرفت: ابراهيم برو برووو ابراهيم. نگران نگاهی به گوشی انداخت. -چیشده زن کجا برم؟ -بروو شاهرخ میخواد خودش رو بکشه بروووووو.. -هاااان؟ مريم نگران و مضطرب داد زد و گوشی را نشان ابراهیم که ماتش برده بود نشان داد تا شاید به خودش بیاید و خودش را زودتر به شاهرخ که دیوانه شده بود برساند.
آهو پا برهنه و بی روسری میدوید و اشک میریخت از شدت دویدن نفس برایش نمانده بود و گلویش به خس خس افتاده بود اما لحظه ای درنگ نمیکرد برای رسیدن به شاهرخی که خیلی زود تصمیم به پا پس کشیدن گرفته بود.. با حس تیزی که در پایش رفت جیغ بلند زد روی زمین افتاد هق هق گریهش بلند شد با درد نگاهی به پایش و راهی که مانده بود تا به شاهرخ برسد انداخت شیشه را ملاحظه از پایش بیرون کشید دست به زانویش زد و بلند شد دوباره دوید… یک نفس و بدون مکث به قرار گاهشان …