دانلود رایگان رمان دختر باغ سيب اثر زینب حائری
دانلود رمان دختر باغ سيب اثر زینب حائری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
برداشت محصول باغ سیب امسال کمی دیرتر انجام میشود چون بهمن پسر سهراب خان روستا هم قرار است در جشن محصول شرکت کند! بهمنی در پنج سالگی مرتکب اشتباهی شده و سپیده، او را قاتل پدر و مادر خود میداند، با شنیدن خبر برگشت بهمن سپیده دوباره داغش تازه میشود …
خلاصه رمان دختر باغ سيب
از شروع فصل پاییز یک ماهی گذشته بود، هوا رو به سردی رفته و آسمان هر روز بیش از روز پیش پوشیده از ابر میشد . درختان نیز با آغوش باز به استقبال پاییز رفته و رنگ سبز و زیبای خود را فدای هوای سرد پاییز کرده و کم کم میرفتند تا برگ های زرد خود را نیز نثار قدم های او کنند. هرچند فصل پاییز در نوع خود زیبا و رویایی است ولی از نگاه من نیمی از زیباییش را مدیون غروب های نارنجی رنگ خورشید است که با وجود تکه های ابر رویایی ترین صحنه ها را در آسمان به وجود می آورد و همین موضوع مرا بر آن میداشت که هر روز دقایقی قبل از غروب از اتاق کوچک و گرم بابا حیدر بیرون بزنم و با وجود سردی هوا قدم در باغ بگذارم.
باغی که پوشیده از درختان سیب بود و به هر سمت آن که نگاه میکردی سیب های سرخ را میدیدی که چون یاقوت در میان برگ های سبز میدرخشیدند و من هر روز غروب از میان این درختان عبور میکردم و راهی انتهای باغ میشدم.
انتهای باغ یعنی همان جایی که میشد از آنجا به نظاره ی غروب خورشید نشست و این در صورتی بود که بقیه ی مکان های باغ به دلیل انبوه درختان از این ویژگی محروم بودند با این حال من که چند سالی میشد پی به وجود آن مکان برده بودم سعی میکردم هر روز و مخصوصا غروب های پاییز خود را به آنجا برسانم و بعد از بالا رفتن از چند تنه ی بزرگ درخت که مدتها پیش بریده شده و در آنجا روی هم چیده شده بود روی آخرین تنه ی درخت بنشینم و در تنهایی و خلوت آن مکان غروب خورشید را از فراز درخت های سیب سرخ تماشا کنم …
