رمان رایا

رمان رایا
عنوانرمان رایا
نویسندهمرجان جانی
ژانرجنایی، عاشقانه
تعداد صفحه458
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک

دانلود رایگان رمان رایا اثر مرجان جانی

رمان رایا
رمان رایا

دانلود رمان رایا اثر مرجان جانی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون نسخه کامل با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

رایا، رمانی در ژانر جنایی، عاشقانه و راجب یک سازمان دزدی که رایا تنها دختر این سازمان هست که به او یک ماموریت مهم میدند، که در آن ماموریت کلی ماجراهای خواندنی برایش اتفاق می‌افتد و …

خلاصه رمان رایا

پامو بردم بالا و رو پنجره اتاق بغلی گذاشتم و با دستمم یه نمای آجری ساختمون رو گرفتم و با دست دیگم برای سگه دست تکون دادم و گفتم: بعدا میبینمت.‌. خیلی سریع خودمو از طریقه پنجره ها به نزدیک ترین درخت رسوندم و ازش رفتم پایین … گوشیم هی تو جیبم ویبره میرفت و داشت عصبیم می‌کرد… دویدم سمت دیوار تا ازش بالا برم ولی با دیدن نگهبانای دورم … سرجام وایسادم و به اسلحه هاشون که طرفم گرفته بودن نگاه کردم … دستم رو بردم سمت کولم و از پشتم در آوردم و گذاشتمش رو زمین

همشون آماده باش بودن تا کوچک ترین خطایی ازم سر بزه و شلیک کنن … کیف رو که رو زمین رها کردم خیالشون راحت شد و دو نفرشون اسلحشون رو پایین بردن و رفتن سمت ساختمون تا به رئیسشون خبر بدن … همزمان با رفتن اونا از پشتم اسلحه هام رو در آوردم و تو کمتر از یه دیقه بقیشون رو زدم و تا بقیه نگهبانا برسن کوله رو برداشتم و از دیوار رفتم بالا و دویدم تو خیابون … کلاه کاسکت رو سرم کردم و موتورمو روشن کردم… همونطور وایسادم … وایسادم ‌‌‌… وایسادم

با باز شدن در و لشکری از نگهبانا که از در بیرون اومدن و دویدن سمتم .. گاز دادم و ازشون دور شدم … وقتی که کامل از اونجا دور شدم و مطمئن شدم دنبالم نیستن … نگه داشتم و گوشیم رو از جیبم در آوردم… به صفحه نگاه کردم رئیس زنگ زده بود … رو اسمش زدم تا تماس بگیرم … ولی دوباره خودش تماس گرفت.. تماس رو وصل کردم و گفتم: چنددد بار بگمم.. وسط ماموریتم ‌.‌… زنگ نزنن… بلایند : رایا… کجاییی؟ … سر ماموریتی که بهم دادی بودم … بلایند:

من اون ماموریت رو به شرطی بهت دادم که تنها نری… ولی الان بهم گفتن که تنها رفتی و آدمایی که فرستادم رو نبردی… به موتورم تکیه دادم و گفتم: منم بهت گفتم که خودم تنهایی از پسش بر میامم… بلایند: زود برگرد خوونه … چشمم … چند دیقه دیگه خونم … تلفن رو قطع کردم و گذاشتم تو جیب شلوارم .. سوار موتور شدم و به سمت خونه یا بهتره بگم قلعه مون حرکت کردم … از وقتی که چشام رو باز کردم پیش جان بودم … جان همون بلاینده…. اسم اصلیش رو کسی غیر من نمیدونه …

دانلود رمان رایا
2.11 مگابایت
PDF
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان رایا هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان رایا

لطفا پس از مطالعه رمان رایا نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Elina
1 سال قبل

رمان قشنگی بود
ارزش خواندنو داست

error: نمیشه متن رو انتخاب کنی
کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک