دانلود رایگان رمان عشق مخفی اثر فرشته موسوی و مریم نصرت آبادی
دانلود رمان عشق مخفی اثر فرشته موسوی و مریم نصرت آبادی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با لینک مستقیم
دختری از سرشت نجیب اما لجوج، پسری ناملایم ولی مرد که در یک حکایت مبهم و پلیسی گیر هم میفتن ، پسری به اسم ایلیا که برای وظیفش از ناگریزی باید راننده یه تبهکار باشه.تبهکاری که دختری به نام ادرینا داره و …
خلاصه رمان عشق مخفی
ادرینا … اوووف خدا مردم از گرما … الهی زلیل شی ستاره مردم … نمیری دختر توی این هوای گرم منو برده بیرون!
ستاره بخدا خفت میکنم من دیگه با تو گورستون هم نمیام … ستاره … ببند دو دقیقه فکو عه ۱ کیلو تف جمع شده … یکی یکی دختر چه خبرته بعدشم بپر پایین تا نفلت نکردم!
ادرینا … خفه بابا … خب بگذریم میبینمت هانی … ستاره … نبینمت گمشو … ادرینا … بای بای!
از ماشین پیاده شدم و رفتم سمت در خونه در حیاط رو زدم مش باقر باغبونمون در رو باز کرد … گفتم … به به مشی جون چه خبر اوضاع چطوره بالاخره راضی شد!
آخه مش باقر عاشق آشپزمون شده اونم هی ناز میکنه … مجال حرف زدن بهش ندادم و گفتم خب مشی جون وقتتو نمی گیرم عزت زیاد!
از محوطه باغ گذشتم رسیدم به در خونه … در رو باز کردم رفتم تو صدای بابا و یک نفر دیگه داشت میومد در تعجب بودم آخه بابا میثم هیچ وقت دوستاشو خونه نمی آورد!
بیخی فکرای در پیتی … دلو زدم به دریا و رفتم تو دیدم بابا روی مبل نشسته و روش به منه و یک شخص مذکر دیگه که رو مبل نشسته اما پشتش به منه و منو نمیدید!
آروم سلام دادم … بابا بلند شد و گفت … به به ادرینا جان خوش اومدی بابا …
توجه: در حال پالایش محتوای این مطلب هستیم!