دانلود رایگان رمان نیمه عاشق ترم را باد برد اثر آذین بانو
دانلود رمان نیمه عاشق ترم را باد برد اثر آذین بانو به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش و لینک مستقیم رایگان
این لحظه از تارنمای رمان بوک داستان مسعود حکمت، مرد زخم خورده ای که عشق جوانیش درست روز نامزدیشان او را برای همیشه تنها می گذارد می خوانید، که سال ها بعد مسعود تبدیل به روان شناس مشهور و جذابی می شود که هر دختری را شیفته خودش می کند، عشقش پیشمان بر می گردد و خانواده مسعود اصرار می کنند تا مسعود نامزدش را ببخشد، مسعود برای رهایی از اصرار های خانواده اش، وارد زندگی پگاه می شود، پگاه دختری که از دوست پسرش باردار شده و حالا چاره ای ندارد جز اینکه وارد بازی مسعود شود ولی …
خلاصه رمان نیمه عاشق ترم را باد برد
فکر می کردم یادش نباشد پگاه شریفی کیست، اما اشتباه می کردم، خوب هم یادش بود.سلام کردم و بدون تعارف روی یکی از صندلی ها نزدیک میزش نشستم. بلند شد، از میزی که گوشه ی اتاق بود و وسایل و ضروریات پذیرایی روی آن چیده شده بود، دو فنجان برداشت، نمی دانستم، دارد چه چیزی داخل لیوان ها می ریزد که بدون تعارف گفتم:
من چای می خورم برگشت و با لبخند چشمی گفت. تمام مدتی که چای را آماده می کرد، تا زمانی که آمد رو به رویم نشست و چای را مقابلم روی میز گذاشت، آن لبخند گوشه ی لبش بود.می دانستم که مشاوره ها و حتی روان شناس ها برای تاثیر پذیری بیشتر حرف هایشان لبخندی به لب دارند و حکمت هم از این قاعده مستثنی نبود.چایش را برداشت سرد نشه
رُک گفتم: .این لبخند، بخاطر اینه که گفتم چای می خورم؟! لبخندش عمیق تر شد، سرفه ای کرد و چایش را روی میز گذاشت. .معلومه که نه، بخاطر بی تعارف بودنته . به ظرف رولت خوری، پر از بیسکوئیت وسط میز اشاره کردم و گفتم: .پس اون ظرف بیسکوئیت رو هم بدید، چون من صبحانه نخوردم. با ابروهای بالا رفته و متعجب نگاهم کرد، این دفعه لبخندش به خنده بلند تبدیل شد و ظرف بیسکوئیت را آورد و مقابلم گذاشت
موهای جو گندمی و ته ریشش او را شبیهه سوپر استار های سینما می کرد. اولین چیزی که به ذهنم رسید، محمد رضا فروتن بود.با آن پیراهن چهارخانه آبی که آستین هایش تا ارنج تا کرده بود. عینکی که حدس می زدم برای مطالعه باشد را از روی چشمش برداشت کمی خودش را به سمت جلو متمایل کرد
بی خیال چایم را جلو تر کشیدم و بیسکوئیت را داخل چای زدم تا خیس شود و بخورم، طبق عادت همیشگی ام! .می دونی چرا اینجایی؟ بی خیال بیسکوئیت را به طرف دهانم بردم، که تکه ای که بیشتر از حد معمول خیس شده بود، روی میز افتاد. خجول نگاهش کردم …
بسیار بسیار زیبا❤️❤️❤️