دانلود رایگان رمان همراز روزهای تنهایی (کامل + PDF) اثر فاطمه مفتخر
دانلود رمان همراز روزهای تنهایی (کامل + PDF) اثر فاطمه مفتخر به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
همراز، دختری شمالیست که دانشجوی رشته عکاسی دانشگاه تهران است، به خاطر استعداد و خلاقیتش، به سفارش استادش، در یک شرکت مدلینگ معروف در ترکیه پذیرفته میشود، این آغاز راهیست برای همراز که به دیدار علیرام، نامزد سابق …
خلاصه رمان همراز روزهای تنهایی
صداي ضبط ماشین را بیشتر میکنم. آهنگ شادي در حال پخش است. همراه خواننده زمزمه میکنم امروز را هیچکس نمیتواند خراب کند هیچکس! اتفاقات دیشب لبخند هایم را دلیل اند. دیشب با همتا هماهنگ کرده بودیم که مادر و ایمان را سوپرایز کنیم برای همین قرار شد به ایمان بگوییم شام را در خانه شان کنار هم میخوریم و او را به بهانه هاي متعدد راهی بیرون خانه کردیم خانه همتا و ایمان در یک اپارتمان جمع و جور ۵ طبقه بود. پدر که فوت شد مادر هم براي اينکه تنها نماند از آن خانه دوست داشتنی دل کند و پا به این
اپارتمان گذاشت. اپارتمان شیک و مرتبی که خداروشکر هر چند نقلی و کوچک اما دارای حیاط بود تا مادر با گل کاشتن در آن مشغول شود… مادر را بالا سر باغچه دوست داشتنی اش گذاشتیم که خداروشکر سمیرا خانم به دادمان رسید و رفت پیش مادر تا باهم دستی بر سر و گوش باغچه بکشند. بعد از شام بود که صداي ايفون بلند شد. ایمان ایفون را جواب داد و بعد با تعجب باشه اي گفت و به سمت در رفت. همتا ناشیانه پرسید کی بود؟ ايمان شانه اي بالا انداخت و گفت: نمیدونم گفت پیکه، کسی چیزی میخواست مگه؟
سرمان را به نشانه نفی تکان دادیم که مادر گفت شاید اشتباه گرفته؟ ایمان در حالی در اتاق باز میکرد گفت: نه؛ گفت براي اقاي اميريه بعد هم در را بست و وقتی برگشت قیافه اش گیج بود! زيادي ام گيج! گیج از جعبه در دستش معلوم بود که جعبه کیک است! درجعبه را با کنجکاوي باز کرد و نوشته روي کیک را با صداي بلند اما مبهوت خواند اومدنم رو به خانواده کوچیمون تبریک میگم! امضا: نی نی. ایمان با تعجب به همتا نگاه کرد انگار هنوز در شک بود! مادر اشک شوق می ریخت ایمان همتا را در آغوش گرفته بود و خداراشکر میکرد …