دانلود رایگان رمان کبک ها اثر غزل پورنسائی
دانلود رمان کبک ها اثر غزل پورنسائی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
ایمان بعد از مدت ها انتظار با خبر میشود که گلرخ عشق سالهای نه چندان دور زندگیش، از همسرش جدا شده و به خانهی پدریش برگشته است، گذشتهها برای ایمان زنده میشود و به یاد میآورد گلرخ چطور به او نارو زد و ازدواج کرد، حال ایمان زخم خوردهی عشقی نافرجام، به سراغ گلرخ میرود …
خلاصه رمان کبک ها
داخل کلاس دانشجویان ادبیات نشسته بودم، منتظر بودم تا گلرخ وارد کلاس شود. از شدت اضطراب یکی از پاهایم را تکان میدادم مدام این سوال در سرم جولان می داد که من اینجا داخل کلاس دانشجویان ترم سوم دبیری ادبیات، چه کار میکردم. و باز هم ذهنم به تکاپو می افتاد تا جواب سوالم را بدهد آمده بودم اینجا تا گلرخ را ببینم. اما دیگر نمی خواستم سر به سرش بگذارم یا او را بین هم کلاسی هایش ضایع کنم. اصلا انگار بدون دلیل آمده بودم
سر کلاس تا فقط ببینمش. چند تن از دانشجویان هر از گاهی سرک می کشیدند و به من نگاه می کردند. شاید یکی دو نفر از آنها مرا شناخته بود همان پسرک از خود راضی مغرور که چند هفته پیش، راه همکلاسی شان را سد کرده بود. با ورود گلرخ به کلاس، نگاه خیره ام روی او ثابت ماند موهایش را دو طرف صورتش ریخته بود. زخم لبش دیگر چندان به چشم نمی آمد. همانطور که کلاسورش را به بدنش چسبانده بود، وارد کلاس شد.
سلانه سلانه قدم بر می داشت، خواست از بین صندلی ها بگذرد که سرش را بلند کرد و نگاهش در چشمانم قفل شد. باز هم جا خورد، با ناباوری نگاهم کرد. من هم خشک و جدی نگاهش کردم برای چند لحظه سر جایش ایستاد. آنقدر خیره نگاهش کردم که از رو رفت، سرش را پایین انداخت و چند صندلی آنطرف تر روی تک صندلی نشست نگاهم همچنان روی او ثابت مانده بود. کلاسورش را روی میز گذاشت و سر چرخاند و به من نگاه کرد. نگاه خیره ام را که دید …
حامد اصلا نباید گلرخ و میبخشید گلرخ برا بار دوم بهش خیانت کرد اونم برا پول
واقعا متاسفم برا همچین شخصیت هایی دلم برا حامد کباب شد تورو خدا به اونایی ک میرن خدمت خیانت نکنید بی پولی شون و به رخشون نکشید ای کاش حامد انتقامشو میگرفت کاش نویسنده اخر رمانش و رو تغییر بده
رمان خوبیه براساس واقعیت نوشته شده