رمان آفتاب پرست غزل پورنسائی

عنوانرمان آفتاب پرست
نویسندهغزل پورنسائی
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه1133
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک
رمان آفتاب پرست
رمان آفتاب پرست
رمان آفتاب پرست

دانلود رمان آفتاب پرست از غزل پورنسائی به صورت فایل PDF (پی دی اف) قابل اجرا در موبایل (اندروید و آیفون) و لپ تاب (pc) با لینک مستقیم بدون کات رایگان

مهدیه در خانواده سنتی و تحت نظارت پدری بسیار مستبد و سختگیر زندگی می کند و عشق پنهانی بین او و پسرعمویش وهاب در هاله های از ابهام قرار می گیرد، عشقی که آبروی دخترک حاجی زاده معروف بازاری را دستخوش محافل خاله خان باجی های اطراف می کند، اما در این بین کسی غیرت بی‌حد و حصر وهاب را در نظر نگرفته است که برای این که به عروسکش خطی نیوفتد، زبان همه را کوتاه کرده و به شیری از قلمرواش دفاع کند …

خلاصه رمان آفتاب پرست

شش سالگی… قدیمی ترین خاطراتم از ارتباط بین زن و مرد بر می گشت به سن شش سالگی ام. نشسته بودم بودم مقابل عمه هدایت، یعنی او مرا به زور نشانده مقابل خودش. دخترکی لاغر و رنگ پریده بودم با موهایی بلند و طلایی. عمه هدایت موهایم را دو دسته کرد و با قدرت از دو طرف کشید، چشمانم را تنگ کردم و از شدت درد اشک دورشان حلقه بست

دستان کوچکم را گذاشتم روي شقیقه هایم و با التماس گفتم: _عمه دردم میاد… عمه با کف دست محکم کوبید روي دستم و باعث شد به سرعت هر دو را پس بکشم. بعد بلند بلند غر زد … هر روز اینا رو اینقدر بلند کردي که چی بشه؟ مجبورم ببافمش که نره لاي دست و پات… عمه میمنت که به مخده تکیه داده بود و قلیان می کشید،

دنباله ي حرفش را گرفت و صدایش را بالا برد. – عقل هم خوب چیزیه…اگه موي بچه رو بلند می کنن، پس تنتو تکون بدن بشورن… درد در کاسه ي سرم پیچید و خودم را به جلو خم کرد …دوباره عمه هدایت به موهاي بلندم چنگ انداخت و تشر زد…

صاف بشین… نگاه گریانم رفت سمت عمه سلطنت که دستمال سفیدي در دست داشت و روي آن منجوق هاي ریز و درشتی می دوخت. نگاه نگرانش روي من ثابت مانده بود، دست از دوختن برداشت و با لحن محجوب و آرامش گفت: – چرا به مادرش فحش می دین؟ حاملس گناه داره. به بچه چیکار دارین؟

Picture of Mehdi Ansari
Mehdi Ansari
من، مهدی انصاری، مدیر و بنیان‌گذار رمان بوک (RomanBook.ir)، با عشقی ژرف به ادبیات فارسی و جهان، بستری برای گردآوری، ویرایش و عرضه رمان‌های فارسی و خارجی و همچنین پرورش نویسندگان فراهم کرده‌ام. هدف و رسالت من، حفظ اصالت و ترویج ادبیات داستانی فارسی و پیوند دادن قلم‌ها و اندیشه‌هاست. رمان بوک نه یک سایت، بلکه آرمانی برای شکوه دوباره ادبیات فارسی است.
دیدگاه کاربران درباره رمان آفتاب پرست غزل پورنسائی
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
لیلام
لیلام
2 سال قبل

باسلام
من هم بادوستان موافقم وکاش مدیران بادقت بیشتری انتخاب می کردندونسبت به خوانندگان که ازهرسنی می باشندمسعولیت (حف حمزه راِ نداشتم )بیشتری احساس می کردند.

زهرا
زهرا
3 سال قبل

رمان مضخرفی بود

الهام
الهام
3 سال قبل

حیف ازرمان بوک که همچین رمان مزخرفی روتوسایت گذاشته نفهمیدم اصلا چی شد