دانلود رایگان کتاب افسانه آفرینش اثر صادق هدایت
دانلود رمان افسانه آفرینش اثر صادق هدایت به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
افسانه آفرینش نمایشنامه ای کوتاه در سه پرده از صادق هدایت نویسنده نامدار ایرانی و جزو کتابهای ممنوعه در ایران، بی تردید قصد نویسنده این بوده که آفرینش و نحوه تشکیل آن را از دیدگاه ادیان سامی با استفاده از زبان طنز به باد انتقاد بگیرد؛ که تقريباً هیچ عضوی از آفرینش از خدا و فرشتگان گرفته تا شیطان را از قلم نیش دار خود در امان نمیگذارد. نمایشنامه با عشق زمینی آدم و حوا پایان می پذیرد. بر روی جلد اول کتاب این بیت از حافظ به چشم میخورد: پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت/ آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد …
خلاصه کتاب افسانه آفرینش
دور نمای زمین، جنگل های دور دست، کوه، يك تكه ابر سیاه روی آسمان و ماه که از پشت آن صورتك در آورده پیداست. صدای جنجال خفه پرندگان و چرندگان میآید.جانوران بزرگ بی تناسب خودشان را از لای درخت ها نشان میدهند. بابا آدم به شکل میمون های بزرگ پشمالو سیاه، شکم گنده چشم های بی حالت موهای ژولیده دارد، زیر درخت توت بزرگی پهلوی ننه حوا. ایستاده. ننه حوا موهای سرش بلند است و به زمین میکشد. قد کوتاه، کله گنده لپهای سرخ، دهن گشاد مات ایستاده است. ننه حوا رو میکند به بابا آدم:خاک بسرم!
میمونه را دیدی نوای مرا در آورد؟ (روی زمین می نشیند، اوهو اوهو گریه میکند.) بابا آدم شاخه درخت توت را تکان میدهد. چند دانه توت به زمین میافتد. ننه حوا چشم های خود را میمالاند توت ها را جمع میکندو دولپی میخورد بابا آدم نگاه خریداری به ننه حوا میکند. لبخند میزند. ننه حوا: چه خوشمزه است توی بهشت از این میوه نبود بابا آدم: دیدی در بهشت چه آسوده بودیم؟ بر پدر مسیو شيطان لعنت که ما را گول زد! (ننه حوا دهنش پر از توت خاک آلود است، سر خود را میجنباند.) با با آدم: در بهشت به درخت گلابی اشاره
میکردیم، میوه اش کنده میشد میآمد تو دهنمان اینجا باید دنبال هر چیزی بدویم. جانوران دیگر هم با ما همسری می کنند. بر شیطان لعنت! (در این بین شتر مرغ کلانی سلانه سلانه پیدا میشود.) ننه حوا بلند میشود. – مرده شور! این دیگه چیه؟ چه هیکلی داره! بابا آدم: این شتر مرغ است. ننه حوا: شتر مرغ، شتر مرغ.. من میترسم! بابا آدم دست میكند يك قلبه سنگ بر میدارد و به طرف شتر مرغ پرتاب میکند. او هم سنگ را میبلئد. ننه حوا: تو دیدی. سنگ را خورد! …