رمان ساز دلم را کوک کن یاس صبور
عنوان | رمان ساز دلم را کوک کن |
نویسنده | یاس صبور |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 266 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | سایت رمان بوک |
دانلود رمان ساز دلم را کوک کن از نویسنده یاس صبور به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش و لینک مستقیم رایگان
راننده ساکه اشو درون صندوق عقب ماشین جا داد از مرد پرسید: دیگه چیزی ندارید آقا؟ با یه نگاه به راننده، نۀ ضعیفی گفت و سوار شد. راننده در صندوق عقب رو محکم بست، سریع نشست پشت رل و حرکت کرد… مرد تموم مدت چشم به مردم شهر و خیابونهاش داشت. راننده خسته از سکوت این مرد بدعنق، صدای ضبط ماشینو که آهنگی درحال پخش بود رو زیادتر کرد و به آدرسی که بهش گفته شده بود رفت….
خلاصه رمان ساز دلم را کوک کن
خیابون های شهر برایش ناآشنا شده بودند، برج های سربه فلک کشیده، خیابون های اتوبان شده و عریض، مغازه ها و پاساژهای رنگارنگ و…همه براش تازگی داشت. انگار سالها از ایران دوربوده است. اگرمجبور نبود هرگز برنمی گشت به جایی که روزی زندگیش به بازی گرفته شد. خاطرات بد گذشته روح پر دردشو سوهان می کشید… با صدای راننده به خودش اومد: آقا رسیدیم….
با مکث نگاه به خونه ای کرد که ماشین روبروش پارک کرده بود. سری تکون داد وپیاده شد. راننده درصندوق عقب رو باز و ساک ها رو بیرون آورد وجلوی پاش گذاشت. با کمی تأخیر کرایه رو پرداخت. راننده با یه تشکر سوارشد ورفت. برگشت، خانه ای دوطبقه از سنگ مرمر، جلوی چشماش جان گرفت، هنوز نوسازی خودشو حفظ کرده بود، یه زمانی براش آرزوها داشت. سگرمه هاش درهم شد نگاه از خونه گرفت وبه خیابون انداخت. بیشتر خونه ها مثل خونۀ خودش نوساز وچند طبقه ای شده بودند انگار کاری رو تقلید کرده باشند…
کلید انداخت وساکهاشو برد داخل. در رو بست. ایستاد، اینبار با مکث بیشتری نگاه به حیاط کرد. تموم درختها وگلها از بی آبی خشک شده بودند وکف حیاط پر بود از برگهای رنگارنگ ریخته شدۀ پاییزی. نگاهش آروم حرکت کرد تا رسید به پارکینگ گوشۀ حیاط، پردۀ آویزو ِن در پارکینگ پرچرک وپوسیده بود. نفسشو با آهی بیرون داد حسرت خوردن دردی ازش دوا نمی کرد. دستهاشو از جیب پالتوش بیرون آورد ودوباره ساک بدست سمت ساختمون راه افتاد. خرخر چرخ ساکها بر روی موزاییک ها سکوت وهم آلود حیاط رو می شکست.
- انتشار : 04/03/1400
- به روز رسانی : 20/09/1403
سلام این رمان کامل نبود