رمان شهر فرنگ از حمید درکی

دانلود رمان شهر فرنگ اثر حمید درکی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

درمورد دیوانه ای هست که همیشه گوشه خیابان ایستاده ومردم تماشا می کنه تا اینکه یک روز برحسب اتفاق خانمی با کودکی از کنارش رد میشه و آن کودک شکلات به اون آقای دیوانه میده بعد چند سال آن کودک بزرگ شده و آقای دیوانه میشناسه تا اینکه….

خلاصه رمان شهر فرنگ

“شهر فرنگ از همه رنگه بیا و تماشا کن” در گوشه و کنار شهر ما، دسته ای در بین مردم زندگی می کنند که چون برخلاف عرف و عادات اجتماع دارای رفتاری متفاوت هستند به نام دیوانه مشهورند، هرکدام ویژگی شخصیتی خود را دارند و اصلا شبیه هم نیستند. گاهی با خود می‌اندیشم این همه مجنون و دورهگرد در چنین شهر نه چندان بزرگ چه می کنند. گوئی از تمام کشور یک راست به اینجا سرازیر شده اند اما پاره ای نیز بومی همین شهراند. هر یک تیپ و شمایل خاص خود را دارند،

یکی بسیار شیک پوش و باکلاس که به او آقای دکتر می گویند، یکی دیگر ژنده پوش شاعرمآب که مجنون می‌خوانندش، آن یکی با واکس مشکی صورت خود را سیاه کرده و لقب مالکوم ایکس رهبر سیاه پوستان مسلمان آمریکا را به خود داده و دیگری حرف های فیلسوفانه زده و با (اما و آیا و چرا و مگر) مجموعه ای از سوالات مبهم طرح می کند و همیشه پیپی خاموش بر گوشه لب گذاشته خود را فیلسوف می داند، و کسی دیگر با بردن نام میوه ٔ خرمالو برآشفته شده با سنگ حمله بی امانی می کند.

یکی در لای انگشتان دست راستش چهار سیگار روشن را همزمان دود می کند و دیگری از شدت مطالعه سر به دیار جنون نهاده و با خود حرف میزند… براستی مرز میان جنون و عقول کدامست؟! بگذریم. گاهی عادات و رسوم اجتماعی و حتی حرکاتی که ناشی از هیجانات درونی به آدمی دست می دهد مثلا بعد از تماشای مسابقه فوتبال و یا وقایع و حوادث پیرامونی، رفتاری از انسان سر میزند که عقل از آن در شگفت میماند، بگذریم…!