رمان تابوت ماه

عنوانرمان تابوت ماه
نویسندهآیدا باقری
ژانرعاشقانه، اجتماعی، انتقامی
تعداد صفحه1524
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان تابوت ماه اثر آیدا باقری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

سرگرد هامون شریعتی، که تجربه‌ی یک شکست تلخ را در زندگی خود دارد، از ایلار دختر عمویش خواستگاری می‌کند و ایلار بالاجبار این خواستگاری را قبول می‌کند ولی …

خلاصه رمان تابوت ماه

هامون برای من از روزی که ازدواج کرد تبدیل شد به ممنوعه ترین و ترسناک ترین فرد زندگیم چه ش‌ها و روزهایی که تلاش کردم تا ذهنم رو از فکر کردن بهش خالی کنم و چه گریه‌هایی که تو تنهایی‌هام براش نریختم. ولی وقتی اون هم یاد گرفت که همه‌ی اخم و عصبانیتش رو سهم من کنه. این مبارزه درون و این جنگ بین عقل و قلب، آسونتر شد و قلب هم در برابر حکم عقل تسلیم شد و من تونستم فکرم، ذهنم و قلبم رو از هامون خالی کنم… الان که به اون روزها فکر می‌کنم به روزهای خام هفده و هجده سالگی، به روزهایی که جز هامون کسی نبود که نگرانم بشه و من چطور فکر می‌کردم که همه‌ی این کارها و نگرانی‌ها از روی عشقه؛ خندم می‌گیره که من چطور فکر می‌کردم حسی

که نسبت به هامون دارم اسمش عشقه، چطور فکر می‌کردم بدون اون نمی‌تونم، ولی گذر سال‌ها و روزها بهم ثابت کرد که نباید هیچ وقت برای شناخت اول خودمون و بعداً بقیه عجله کنیم؛ همچنین یاد گرفتم که بهترین نعمت زندگی بعد از سلامتی فراموشی است. گاهی حتی فراموش کردن خودمون و ابعاد منفی مون هم یکی از این نعمت‌ها است؛ چون اگر نتونیم فراموش کنیم کینه و نفرت از آدم‌ها مانع از روابط و دلخوشی‌هامون میشه. تو این سال‌ها یاد گرفتم صبور باشم، فراموشکار باشم و بی علت ببخشم تا بتونم به آرامش برسم. اما حالا که دارم نتیجه می‌گیرم هامون برگشته و باز هم بی دلیل و با دلیل نگرانم میشه چیزی که الان من ازش فراریم و هیچ حسی برام جز خشم

و عصبانیت نداره. با صدای بلند هامون سحر هم نگاهم می‌کنه، نفسی می‌گیرم و سعی می‌کنم که صدام نلرزه. -ببخشید پسر عمو. سکوت می‌کنه ولی صدای نفس‌هاش میاد. پسر عمو میگم تا اون هم نسبتمون یادش بیاد و بفهمه که این آیلار، همون آیلار هفده ساله‌ی قبل نیست که بیاد محبت کنه احساس بکارِ و زمانی که من منتظرش هستم، به راحتی بزاره و بره. دست آزادم رو مشت می‌کنم و ادامه میدم: نمی‌خواستم ناراحتتون کنم ولی خوب… چیزی برای نگرانی وجود نداره، من به مامان گفتم و توضیح دادم که امروز چه قرارهایی دارم و ممکنه نتونم به تلفن هم جواب بدم وگرنه ربطی به بچگی و بچه بودن نداره. -خوب باشه خانم بزرگ، مگه ما حرف نزدیم… مگه قرار نشد …

دانلود رمان تابوت ماه
14.24 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان تابوت ماه
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها