رمان لابیرنت
عنوان | رمان لابیرنت |
نویسنده | مهین عبدی |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 1176 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | سایت رمان بوک |
دانلود رمان لابیرنت اثر مهین عبدی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
علی و هادی و حمید یک تیم عملیاتی هستند که بعد از،ماها تلاش به سرشاخه ی یک باند توزیع مواد مخدر و روان گردان رسیدند باندی که بخاطر نوع موادشان سلوهای مغز را از بین برده و به مرگ منجرب میشود، حالا آنها در یک قدمی متلاشی کردن آن باند هستند که یکباره ورق برمیگردد و …
خلاصه رمان لابیرنت
دانه های عرق از زیر نقاب مشکی اش خودشان را به شقیقه هایش می رسانند … نفس های عمیق و مداوم می کشد؛ گرمای خورشید و هوای تابستان با وجود لباس های مشکی اش؛ تمام بدن ورزیده و ورزشکاری اش را داغ کرده و به این فکر می کند اگر از این عملیات جان سالم به در برد، فور اً خودش را به دوش آب گرم برساند … انگشت اشاره اش روی ماشه نشسته و فقط منتظر دستور شلیک است؛ اما حرف های حمید و ظله گرما دست به دست هم داده و کلافه اش می کنند
می داند که سرهنگ می شنود اما از صرف گفتن حرفش نمی گذرد … که با توپی پر به حمیدی که درون وَن نشسته و دورادور پیگیر ماجراست می توپد … یه کم از اون جمله های فیلسوفانت به کار ببر حمید … یه ساعتِ زیر این آفتاب موندم فقط دارم این لاشخور رو دید می زنم که برا خودش بساط عیش و نوش به راه انداخته تو اون استخر کوفتی! پس اون هادی چرا نمیاد از اون خراب شده بیرون من کار رو یک سرِ کنم؟ حمید دستی به ریشش می کشد و کمی بیشتر روی ریش هایش مکث می کند
بی سیمی که به گوشش وصل شده را کمی فشار می دهد و جواب علی را با اعصابی متشنج می دهد … اون ردیاب لعنتیش سیگنال نداره … نمی دونیم دقیقا تو کدوم محدودست که هر کاری می کنیم ردش رو نمی تونیم بزنیم … سرهنگ هنوز دستوری نداده … علی برای لحظه ای سرش را از تفنگ ژِ سه اش دور می کند … درد مهره های گردنش که یک ساعتی همان طور صاف گردنش را بدون حرکتی نگه داشته بود، شروع به تیر کشیدن می کنند …
- انتشار : 20/11/1401
- به روز رسانی : 20/09/1403
مسخره بود