رمان مسکوت

دانلود رمان مسکوت اثر سروناز زمانی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش مجدد و لینک مستقیم رایگان

آیدا بازیگر معروف و بااستعدادیست که سالها پیش قلبش را به زانیار احمدی سرگردِ پرونده ی خواهرش داده بود، ولی با حل شدن پرونده جنایی دیگر از او خبری نداشت و قصه ی عشقش با آن مرد بی احساس و جدی نیمه تمام مانده بود! حالا آیدا برای بازی در سریال اکشنی دعوت شده که مسئول نظارت بر این صحنه ها کسی نیست جز زانیار …

خلاصه رمان مسکوت

زانیار اخمش بیشتر در هم گره خورد ،کشمش هم دم داشت ایدا را چرا بدون پسوند و پیشوند خطاب می کردند ؟ اصلا چرا باید این مسئله برایش مهم باشد؟باز هم از خودش پرسید که این وقت شب در حالی که باید درخانه اش روبروی تلویزیون شامش را می خورد اینجا چکار می کند دقیقا؟ایدا چشمش به سیگار دستش بود ، گهگاهی وقتی خیلی جو به او غالب می شد تک و توکی می کشید

انچنان برایش غریب نبود که بخواهد الان ادا بیاید اما دوست نداشت در این کار خیلی حرفه ای به نظر برسد ،حداقل می شد چند تا سرفه ی مصلحتی کرد که یعنی من بلد نیستم اما اسماعیلی همان اول اتمام حجت کرده بود که باید سریع برداشت را فیلم برداری کنند و او کاملا حرفه ای سیگار بکشد . -عجب بساطی داریم ما بازیگر روبرویش که پسربچه ی کم سن و سالی بود خیلی نخودی خندید ، ایدا دستش را جلو برد و دست به موهای کم و تیغ تیغی اش کشید

تو به چه میخندی؟فسقل خانپسرک لبخندی زد و با صدای فریاد اسماعیلی صاف سرجایش ایستاد ، ایدا دستی به شانه اش کشید ارام زمزمه کرد . -نترس -برداشت اول –صدا-تصویر-حرکت زانیار دید که ایدا باز هم در نقش کاراکتری که بازی می کرد فرو رفت و تکیه اش را به موتورش داد و پسرک روبرویش هم تند وتند دیالوگ هایش را می گفت ؛ایدا از موتور کمی فاصله گرفت و با بلند شدنش سرش محکم به بوم برخورد کرد و روی زانو نشست.-اخ …